کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اگر ز درد نشانی بود فغان تو را
    شکستگی نکند صید استخوان تو را
    به راه بیدلی خود چو عکس آینه باش
    که از تو شوق کند جستجو نشان تو را
    برو ز خاطر پرواز تا به گلزاری
    که دام سبز کند گرد خون چکان تو را
    زخویش بگذر و سرگرم جستجویی گرد
    که نور دیده نماید یقین گمان تو را
    سپند گریه بسوزم چو گرم جلوه شوی
    مباد چشم بد آیین گلستان تو را
    که داد خنده رنگین و پرگشودن شوخ
    بهار زخم دل و بلبل گمان تو را؟
    به چشم آینه و آب اعتباری نیست
    حیا به دیده کشد گرد آستان تو را
    همین بس است که درگلستان وحشت اسیر
    شمرده است غنیمت جنون فغان تو را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha