به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانیغزل هاشمارهٔ ۶۰۳: در غمش تا سوختم بخت شرارم شد بلند

1870عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

در غمش تا سوختم بخت شرارم شد بلند
خاک راهش تا شدم نام غبارم شد بلند
می رساند باده رنگین گل مستان به گل
وقت ساقی خوش کز او نام بهارم شد بلند
رفتم از بیهوده گردی تا به مقصد بی دلیل
آنقدر بیکار گردیدم که کارم شد بلند
شعله از خجلت ره سرچشمه اخگر گرفت
هر کجا تیغ زبان آبدارم شد بلند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۰۲: نیرنگ باده رفع حجابم نمی کند 2شمارهٔ ۶۰۳: در غمش تا سوختم بخت شرارم شد بلند 3شمارهٔ ۶۰۴: در بزم چو با عارض پر نور نشیند 4شمارهٔ ۶۰۵: یک سرنوشت طالع ما بی خطر نبود 5شمارهٔ ۶۰۶: امشب که خیال رخ او شمع نظر بود 6شمارهٔ ۶۰۷: چون دل ما گر دل یک قطره باران تنگ ...7شمارهٔ ۶۰۸: دوش ساز ناله ام آهنگ بود 8شمارهٔ ۶۰۹: گر دو روزی کامجو در عشق بی آرام ب ...9شمارهٔ ۶۱۰: گر سر و کار کسی با دل نبود 10شمارهٔ ۶۱۱: سرکنم آوارگی منزل همان گیرم نبود 11شمارهٔ ۶۱۲: از جان که می شنید اگر حرف غم نبود 12شمارهٔ ۶۱۳: دیدیم زهر چشم تو عمر دوباره بود 13شمارهٔ ۶۱۴: چشمت امشب ساقی و بیطاقتی پیمانه ب ...14شمارهٔ ۶۱۵: قاصدی از گرد جولانش به هر سو می د ...15شمارهٔ ۶۱۶: هرکجا مست حیا آن بت طناز رود 16شمارهٔ ۶۱۷: صبح است و فیض گریه مستانه می رود 17شمارهٔ ۶۱۸: گر آفتاب مهر تو از سینه می رود 18شمارهٔ ۶۱۹: ترک مستم را اگر چین بر جبین پیدا ...19شمارهٔ ۶۲۰: دشمن هوشی به رویت چشم تر نتوان گش ...20شمارهٔ ۶۲۱: گر شبی یاد تو دور از جان غمگینم ش ...21شمارهٔ ۶۲۲: از شکستن دل ما رام تظلم نشود 22شمارهٔ ۶۲۳: مستی ز شور لعل تو هشیار می شود 23شمارهٔ ۶۲۴: از من آن چشم تغافل کیش غافل می شو ...24شمارهٔ ۶۲۵: بیدلی صبر نیندوخته ای می خواهد 25شمارهٔ ۶۲۶: مست است و عرض آتش رخسار می دهد 26شمارهٔ ۶۲۷: هر که بیند لذت بیتابیم سر می دهد 27شمارهٔ ۶۲۸: عاشق از شوق نگاه واپسین جان می ده ...28شمارهٔ ۶۲۹: اجر جفا و مزد وفا را که می دهد 29شمارهٔ ۶۳۰: گر نگه نکهت گلزار حیا می باید 30شمارهٔ ۶۳۱: نگهبان چراغ راز دل خاموش می باید 31شمارهٔ ۶۳۲: از آتش ما گر نفسی دود برآید 32شمارهٔ ۶۳۳: هر دل که ز بیداد تو نومید برآید 33شمارهٔ ۶۳۴: یاد چشمت چو به سیر دل ما می آید 34شمارهٔ ۶۳۵: از چمن بی نقاب می آید 35شمارهٔ ۶۳۶: غباری از طواف کعبه مقصود می آید 36شمارهٔ ۶۳۷: دلم زیاد نگاهت به شود می آید 37شمارهٔ ۶۳۸: یاد چشمت چو پی غارت جان می آید 38شمارهٔ ۶۳۹: کجا از آتش می گرمی خوی تو می آید 39شمارهٔ ۶۴۰: آسودگی خاطر ناشاد مپرسید 40شمارهٔ ۶۴۱: بیستون روزی به یاد خاطر شادم رسید 41شمارهٔ ۶۴۲: بوالهوس لاف محبت زد و آزار کشید 42شمارهٔ ۶۴۳: حیرانی ما باغ و بهار است ببینید 43شمارهٔ ۶۴۴: چقدرها ز رهت نشو و نما می روید 44شمارهٔ ۶۴۵: دل چو خون شد ناز اشک پرده در نتوا ...45شمارهٔ ۶۴۶: ندیدنی است بساط جهان قدم بردار 46شمارهٔ ۶۴۷: زاهد در این بهار به ما توبه واگذا ...47شمارهٔ ۶۴۸: زنده دردم به درمانم چه کار 48شمارهٔ ۶۴۹: جام بر کف خاطر اندوهگین دارد بهار 49شمارهٔ ۶۵۰: ساغری دارد به کف هر قطره باران به ...50شمارهٔ ۶۵۱: دیوانه خطت دل ویرانه بهار 51شمارهٔ ۶۵۲: پیداست عکس چهره گل در هوای ابر 52شمارهٔ ۶۵۳: شبنم باغ وفا از خار دندان سخت تر 53شمارهٔ ۶۵۴: حسنش از گلزارها گلزارتر 54شمارهٔ ۶۵۵: دلم خون شد دل بیداد خوشتر 55شمارهٔ ۶۵۶: ساقی تبسم مژه کام بیشتر 56شمارهٔ ۶۵۷: سینه صافی با عداوت خویشتر 57شمارهٔ ۶۵۸: بیتابم ز حوصله صاحب کمال تر 58شمارهٔ ۶۵۹: شهید راز پنهان را سرافرازی نهان ب ...59شمارهٔ ۶۶۰: انداز لطفش از گل و گلزار تازه تر 60شمارهٔ ۶۶۱: خنده از گل جلوه از سرو خرامان تاز ...61شمارهٔ ۶۶۲: حیا پرورد نازی از دل اندوهگین مگذ ...62شمارهٔ ۶۶۳: خط آزادی پریشان می نماید در نظر 63شمارهٔ ۶۶۴: مستم و آن چشم شهلا در نظر 64شمارهٔ ۶۶۵: داردم شوق تو بیتاب سفر 65شمارهٔ ۶۶۶: زنجیر شوق ما شده روز و شب دگر 66شمارهٔ ۶۶۷: دیده ام از گرد گلگون تو جولان دگر 67شمارهٔ ۶۶۸: ای از غم تو هر رگ ما ریشه دگر 68شمارهٔ ۶۶۹: هر گردش چشم تو پریخانه دیگر 69شمارهٔ ۶۷۰: آشوب در قلمرو ترکش ندید تیر 70شمارهٔ ۶۷۱: به نام گریه من فال می زند زنجیر 71شمارهٔ ۶۷۲: نگنجد در سرم سودای زنجیر 72شمارهٔ ۶۷۳: بحر وجود محشر موج و حباب گیر 73شمارهٔ ۶۷۴: صیقل دل از غبار خاکساری یادگیر 74شمارهٔ ۶۷۵: دست اگر داری بغیر از دامن صحرا مگ ...75شمارهٔ ۶۷۶: ای برای دلم سراپا ناز 76شمارهٔ ۶۷۷: ز فیض ابر شد زانسان جهان سبز 77شمارهٔ ۶۷۸: پرتو شمع تو پروانه گداز است هنوز 78شمارهٔ ۶۷۹: سرمه واری در نظر زان خاک پا دارم ...79شمارهٔ ۶۸۰: راحتم شد بستر خواب و در آزارم هنو ...80شمارهٔ ۶۸۱: مایه عیش اسیران خاطر غمناک بس 81شمارهٔ ۶۸۲: قرار بخش دل تنگ یاد آن گل بس 82شمارهٔ ۶۸۳: گفتگویی شنیده ام که مپرس 83شمارهٔ ۶۸۴: دارم دل افروخته چون خلوت فانوس 84شمارهٔ ۶۸۵: نکرده دست تهی اهل دیده را قلاش 85شمارهٔ ۶۸۶: شراری را نماند جا در آتش 86شمارهٔ ۶۸۷: شکار آینه گردیده آه می رسدش 87شمارهٔ ۶۸۸: سینه تا شد قلمرو تیرش 88شمارهٔ ۶۸۹: خداوندا مکن کس را شهید خنجر نازش 89شمارهٔ ۶۹۰: صبا در نافه می غلطد ز گرد راه پاب ...90شمارهٔ ۶۹۱: کرده ام بسکه آرزوی خطش 91شمارهٔ ۶۹۲: ای چشم و چراغ آفرینش 92شمارهٔ ۶۹۳: گل گرفتار نقش بالینش 93شمارهٔ ۶۹۴: از قدش جلوه انتخاب فروش 94شمارهٔ ۶۹۵: ای کرده ز یاد ما فراموش 95شمارهٔ ۶۹۶: تا به کس روشن نسازم کفر ایمان بار ...96شمارهٔ ۶۹۷: بیکسیم ساخت خریدار خویش 97شمارهٔ ۶۹۸: جایی که گل از ناله کند بال و پر خ ...98شمارهٔ ۶۹۹: نسخه دارد لعلش از چشم حیاپرداز خو ...99شمارهٔ ۷۰۰: اشک بلبل نمک چش خویش 100شمارهٔ ۷۰۱: گر از تو بشنویم جواب سلام خویش 101شمارهٔ ۷۰۲: پرکاری معشوق نهان است در این باغ 102شمارهٔ ۷۰۳: اشک گلگونم به راه وعده می کارد چر ...103شمارهٔ ۷۰۴: بهارم گلستان در گلستان ضعف 104شمارهٔ ۷۰۵: همین دانسته چشمش جای می خون خوردن ...105شمارهٔ ۷۰۶: بر دلم آغوش صلح کل گشاید جنگ عشق 106شمارهٔ ۷۰۷: یکدلم گر چه پریشان نظرم ساخته عشق 107شمارهٔ ۷۰۸: خوابم شده تا سرمه بیداری توفیق 108شمارهٔ ۷۰۹: دارم دلی به سینه چو کژدم به زیر خ ...109شمارهٔ ۷۱۰: بیا ای هجر و وصلت مایه شیب و شباب ...110شمارهٔ ۷۱۱: شدی مست و زد چاک جیب قبا گل 111شمارهٔ ۷۱۲: دیدن رویش نه تنها می برد از یاد گ ...112شمارهٔ ۷۱۳: جلوه حسنت چمن پرداز گل 113شمارهٔ ۷۱۴: کرده ای انتخاب خنده گل 114شمارهٔ ۷۱۵: لبریز خنده است چمن از هوای گل 115شمارهٔ ۷۱۶: سرگرم داغ دل نکند آرزوی گل 116شمارهٔ ۷۱۷: بر تنم گردیده نقش بوریا تصویر دام 117شمارهٔ ۷۱۸: لبت به سهو نوازد گرم به یک دشنام 118شمارهٔ ۷۱۹: به خون تپیده شکاری ز صیدگاه توام 119شمارهٔ ۷۲۰: در وفا داری طلسم بیوفایی بسته ام 120شمارهٔ ۷۲۱: گر چه سودای تو یک عمر به سر داشته ...121شمارهٔ ۷۲۲: در زمین دل خود تخم رضا کاشته ام 122شمارهٔ ۷۲۳: فانوس شمع خلوت دیدار گشته ام 123شمارهٔ ۷۲۴: در دل از مستی فغان گم کرده ام 124شمارهٔ ۷۲۵: لاله داغم ز گلزار جگر جوشیده ام 125شمارهٔ ۷۲۶: مشغول یاد اوست دل پاره پاره ام 126شمارهٔ ۷۲۷: لب تر نکرده از می هستی پیاله ام 127شمارهٔ ۷۲۸: بس که خود را بسته دام بلا می خواس ...128شمارهٔ ۷۲۹: ز یادش بس که هشیارم به خون خویشتن ...129شمارهٔ ۷۳۰: اگر عاقل اگر دیوانه مستم 130شمارهٔ ۷۳۱: ز شور عشق هرگز تلخ از شیرین ندانس ...131شمارهٔ ۷۳۲: گر گمان وصل آن نامهربان می داشتم 132شمارهٔ ۷۳۳: آتش از آن گرمی نگاه گرفتم 133شمارهٔ ۷۳۴: خراب آباد بودم عشق را معمار خود ک ...134شمارهٔ ۷۳۵: با لبش همزبانیی کردم 135شمارهٔ ۷۳۶: دلی به خاک ره انتظار می بندم 136شمارهٔ ۷۳۷: نظر گشودم و سر منزل تو را دیدم 137شمارهٔ ۷۳۸: به کویش در لباس بوالهوس بسیار گرد ...138شمارهٔ ۷۳۹: نگران که بود رشک به حسرت دارم 139شمارهٔ ۷۴۰: غمی رنگین تر از گلزار دارم 140شمارهٔ ۷۴۱: پیاله بر کف و چشم تو در نظر دارم 141شمارهٔ ۷۴۲: نگه در دیده مانند گلی در دام خس د ...142شمارهٔ ۷۴۳: خصم را زخمی شمشیر تحمل دارم 143شمارهٔ ۷۴۴: دلم گداخت سر ساغر گران دارم 144شمارهٔ ۷۴۵: سر و برگ هر شمع یا گل ندارم 145شمارهٔ ۷۴۶: دلی زخم انتخاب خنده گل در چمن دار ...146شمارهٔ ۷۴۷: نمی گنجد به محشر فوج عصیانی که من ...147شمارهٔ ۷۴۸: اگر شادم از غم رهایی ندارم 148شمارهٔ ۷۴۹: ز خون دیده و لخت جگر رنگین شبی دا ...149شمارهٔ ۷۵۰: دل پر حسرتی دارم غم کم فرصتی دارم 150شمارهٔ ۷۵۱: نیم دیوانه تنها با محبت همسری دار ...151شمارهٔ ۷۵۲: سراپا یکدلم درد تمنای کسی دارم 152شمارهٔ ۷۵۳: ستمکش چون دل خس پاره آتش دلی دارم 153شمارهٔ ۷۵۴: درد و داغ نهانیی دارم 154شمارهٔ ۷۵۵: بود روزی که پا ز این گل برآرم 155شمارهٔ ۷۵۶: حرفی از شعله خویت به زبان می آرم 156شمارهٔ ۷۵۷: گل داغم از رنگ و بو می گریزم 157شمارهٔ ۷۵۸: منم که نشئه می از خمار نشناسم 158شمارهٔ ۷۵۹: کاروان اشکم از اقلیم حیرت می رسم 159شمارهٔ ۷۶۰: خوار عشقم به اعتبار قسم 160شمارهٔ ۷۶۱: هوای خلد ندارم به کوی یار قسم 161شمارهٔ ۷۶۲: ز دست دل گهی در آتش و گه در چمن ب ...162شمارهٔ ۷۶۳: خوش آن نفس که غباری ز خاک کوی تو ...163شمارهٔ ۷۶۴: در نظر نقش و نگارت می کشم 164شمارهٔ ۷۶۵: تفسیر خموشی شده گویایی عشقم 165شمارهٔ ۷۶۶: حدیث لعل تو را گر چه مختصر دانم 166شمارهٔ ۷۶۷: ز چشم تر نمی آید تماشایی که من دا ...167شمارهٔ ۷۶۸: اگر بیهوده گردم شهر از صحرا نمی د ...168شمارهٔ ۷۶۹: کو جنون تا از می وارستگی ساغر زنم 169شمارهٔ ۷۷۰: صلحم نساخت با تو در جنگ می زنم 170شمارهٔ ۷۷۱: مستم پیاله بر سر افسانه می زنم 171شمارهٔ ۷۷۲: صد زبان گر بهر عذر مدعا پیدا کنم 172شمارهٔ ۷۷۳: کو جنون کز سنگ طفلان خانه ای پیدا ...173شمارهٔ ۷۷۴: کو فرصتی که شکوه ندانسته سر کنم 174شمارهٔ ۷۷۵: از صبر من آزرده شد تا چند آزارش ک ...175شمارهٔ ۷۷۶: کو جنون کز می سودا قدحی نوش کنم 176شمارهٔ ۷۷۷: آن را که من زمال جهان محتشم کنم 177شمارهٔ ۷۷۸: یاد چشمی را به افسون رام الفت می ...178شمارهٔ ۷۷۹: گاه با مجنون و گاهی با صبا سر می ...179شمارهٔ ۷۸۰: روزگاری شد که با عشق آشنایی می کن ...180شمارهٔ ۷۸۱: ز دودمان دل و دیده یادگار منم 181شمارهٔ ۷۸۲: چه سرخوشم که ندانم دل و کباب از ه ...182شمارهٔ ۷۸۳: دشمن و دوست بگو با هم در ساخته ای ...183شمارهٔ ۷۸۴: پیمان توبه در صف مستان شکسته ایم 184شمارهٔ ۷۸۵: با خون دل غبار خطش را سرشته ایم 185شمارهٔ ۷۸۶: سیماب توشه سفر خواب کرده ایم 186شمارهٔ ۷۸۷: تا نکته ای ز علم و ادب گوش کرده ا ...187شمارهٔ ۷۸۸: مصرع پیچیده زنجیر سودا خوانده ایم 188شمارهٔ ۷۸۹: تا از دل و دین جدا نگشتیم 189شمارهٔ ۷۹۰: چون توکل هر کجا رفتیم استغنا زدیم 190شمارهٔ ۷۹۱: عقلیم و طفل مکتب نادانی خودیم 191شمارهٔ ۷۹۲: ماییم و یاد دوست غنیمت کجا بریم 192شمارهٔ ۷۹۳: بار امید و ناز قناعت نمی کشیم 193شمارهٔ ۷۹۴: ما درد به درمان مسیحا نفروشیم 194شمارهٔ ۷۹۵: آسمان را رحم می آید به سرگردانیم 195شمارهٔ ۷۹۶: با دل به هرزه دست و گریبان چرا شو ...196شمارهٔ ۷۹۷: زخم دل گر شده بیکار به مرهم ندهیم 197شمارهٔ ۷۹۸: آشفته دلی دارم چون ساغر بد مستان 198شمارهٔ ۷۹۹: لخت جگر پاره بر آه نفس افشان 199شمارهٔ ۸۰۰: محراب دعا ساخته ام آن صف مژگان 200شمارهٔ ۸۰۱: ز خاک اهل دل بوی وفایی می توان بر ...201شمارهٔ ۸۰۲: بهانه را پر پرواز می توان کردن 202شمارهٔ ۸۰۳: گلزار مستمندان روی تو سیر دیدن 203شمارهٔ ۸۰۴: خوش بهشتی است روی او دیدن 204شمارهٔ ۸۰۵: به نهانخانه وحدت گذری پیدا کن 205شمارهٔ ۸۰۶: حال زار مرا تماشا کن 206شمارهٔ ۸۰۷: دل را به یاد مهر و وفا آشنا مکن 207شمارهٔ ۸۰۸: می بین چنین و یک نگه آشنا مکن 208شمارهٔ ۸۰۹: قتل ارباب هوس نامزد ناز مکن 209شمارهٔ ۸۱۰: جان بده ناکام و کام آرزو حاصل مکن 210شمارهٔ ۸۱۱: زاهد به جان زهد که آزار من مکن 211شمارهٔ ۸۱۲: زاهد بجز آزار ما کاری مکن کاری مک ...212شمارهٔ ۸۱۳: خوی آتش پیشه را تعلیم خود رایی مک ...213شمارهٔ ۸۱۴: دیده را روشن سواد سطر بینایی مکن 214شمارهٔ ۸۱۵: شعله پر ریزد به صید خاطر ناشاد من 215شمارهٔ ۸۱۶: ز بس در عشق شد صرف خموشی روزگار م ...216شمارهٔ ۸۱۷: بهار سوختن بخشیده سامانی به داغ م ...217شمارهٔ ۸۱۸: گه استغنا گهی رو دیده ام من 218شمارهٔ ۸۱۹: مبین خوار اگر هست اگر نیستم من 219شمارهٔ ۸۲۰: چو اخگر شعله پرورد است مغز استخوا ...220شمارهٔ ۸۲۱: چون شعله آبروی نیاز است خون من 221شمارهٔ ۸۲۲: گر افسرده گر سرکش است آه من 222شمارهٔ ۸۲۳: گر به محشر لطف ساقی عذرخواه آید ب ...223شمارهٔ ۸۲۴: دچارم گر شود آیینه گوید سیر باغ ا ...224شمارهٔ ۸۲۵: چشم بیگانگی پناه ببین 225شمارهٔ ۸۲۶: بیا و در دلم ای وحشت آشنا بنشین 226شمارهٔ ۸۲۷: سروری چنین و جلوه رعنایی اینچنین 227شمارهٔ ۸۲۸: صبر و شکیب دیده و جان و دلم از او 228شمارهٔ ۸۲۹: سرو رعنا غبار جلوه او 229شمارهٔ ۸۳۰: رو دیده ام زگرمی بی اختیار تو 230شمارهٔ ۸۳۱: بیا در آتشم افکن بگو ببین و برو 231شمارهٔ ۸۳۲: خونم به جوش آمده تیغ نگاه کو 232شمارهٔ ۸۳۳: نگه خون شد به چشم دیدنی کو 233شمارهٔ ۸۳۴: گریزان خودم از شرم بیتابی پناهی ک ...234شمارهٔ ۸۳۵: هر نقش قدم چشمه خون است در این را ...235شمارهٔ ۸۳۶: خبر ز سوز نداری سروده نای که چه 236شمارهٔ ۸۳۷: طفل است و بدخو جوید بهانه 237شمارهٔ ۸۳۸: همه تن آینه ای دست بر آیینه منه 238شمارهٔ ۸۳۹: چشم است و نور دیده خیالت در آینه 239شمارهٔ ۸۴۰: اگر از خنده گر از چین جبین ساخته ...240شمارهٔ ۸۴۱: دارم ز کاوش مژه ات جان تازه ای 241شمارهٔ ۸۴۲: طرف کلاهی از مژه بالا شکسته ای 242شمارهٔ ۸۴۳: ملک حیا به شرم نگاهی گرفته ای 243شمارهٔ ۸۴۴: بند از پایم برای امتحان دزدیده ای 244شمارهٔ ۸۴۵: ای عمر فتنه شوخی مژگان کیستی 245شمارهٔ ۸۴۶: به سویم آمدی شیدای خویشم ساختی رف ...246شمارهٔ ۸۴۷: در آتش دارم از هر عضو بندی 247شمارهٔ ۸۴۸: هشیاریم گلی ز گلستان بیخودی 248شمارهٔ ۸۴۹: گه رنگ خزان گه چمن آرای بهاری 249شمارهٔ ۸۵۰: زبیدرد محبت حال اهل دل چه می پرسی 250شمارهٔ ۸۵۱: خراب گشته ز ویرانه که می پرسی 251شمارهٔ ۸۵۲: نکند گر چه کسی گوش به فریاد کسی 252شمارهٔ ۸۵۳: دل را چگونه منع محبت کند کسی 253شمارهٔ ۸۵۴: اگر در خواب خود را دیده باشی 254شمارهٔ ۸۵۵: و ما فیهما غیر جذب الوفا شیء 255شمارهٔ ۸۵۶: دیده خاک راه جولان تو بودی کاشکی 256شمارهٔ ۸۵۷: داریم بر تو احترامی 257شمارهٔ ۸۵۸: هر جلوه که در دیده ما کرده سلامی 258شمارهٔ ۸۵۹: هیچ دانی که چرا خوش چشمی 259شمارهٔ ۸۶۰: درد دل ز آن بیشتر دارم که تدبیرش ...260شمارهٔ ۸۶۱: همه نازی نیاز می بینی 261شمارهٔ ۸۶۲: مستی سراسر سفر ناز می روی 262شمارهٔ ۸۶۳: نمی دانم زبان دادخواهی 263شمارهٔ ۸۶۴: به طوفان اشکی به غوغای آهی 264شمارهٔ ۸۶۵: به استقبال مژگان سیاهی 265شمارهٔ ۸۶۶: خویش آیینه دار خود رایی 266شمارهٔ ۸۶۷: نه سوخته الفت دردم نه دوایی 267شمارهٔ ۸۶۸: دیده از جوش گریه دریایی 268شمارهٔ ۸۶۹: دل کشته آرزوست می گویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ