به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانیغزل هاشمارهٔ ۶۹۷: بیکسیم ساخت خریدار خویش

1900عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بیکسیم ساخت خریدار خویش
سوختم از گرمی بازار خویش
یکجهتی حلقه دام وفاست
صید بتانیم و گرفتار خویش
خاک رهم سیر جهان می کنم
همسفر شوق سبکبار خویش
جلوه غربت ز وطن دیده ام
آینه ام سایه دیوار خویش
هر دو جهان خواب فراموشیم
منتم از دیده بیدار خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۹۶: تا به کس روشن نسازم کفر ایمان بار ...2شمارهٔ ۶۹۷: بیکسیم ساخت خریدار خویش 3شمارهٔ ۶۹۸: جایی که گل از ناله کند بال و پر خ ...4شمارهٔ ۶۹۹: نسخه دارد لعلش از چشم حیاپرداز خو ...5شمارهٔ ۷۰۰: اشک بلبل نمک چش خویش 6شمارهٔ ۷۰۱: گر از تو بشنویم جواب سلام خویش 7شمارهٔ ۷۰۲: پرکاری معشوق نهان است در این باغ 8شمارهٔ ۷۰۳: اشک گلگونم به راه وعده می کارد چر ...9شمارهٔ ۷۰۴: بهارم گلستان در گلستان ضعف 10شمارهٔ ۷۰۵: همین دانسته چشمش جای می خون خوردن ...11شمارهٔ ۷۰۶: بر دلم آغوش صلح کل گشاید جنگ عشق 12شمارهٔ ۷۰۷: یکدلم گر چه پریشان نظرم ساخته عشق 13شمارهٔ ۷۰۸: خوابم شده تا سرمه بیداری توفیق 14شمارهٔ ۷۰۹: دارم دلی به سینه چو کژدم به زیر خ ...15شمارهٔ ۷۱۰: بیا ای هجر و وصلت مایه شیب و شباب ...16شمارهٔ ۷۱۱: شدی مست و زد چاک جیب قبا گل 17شمارهٔ ۷۱۲: دیدن رویش نه تنها می برد از یاد گ ...18شمارهٔ ۷۱۳: جلوه حسنت چمن پرداز گل 19شمارهٔ ۷۱۴: کرده ای انتخاب خنده گل 20شمارهٔ ۷۱۵: لبریز خنده است چمن از هوای گل 21شمارهٔ ۷۱۶: سرگرم داغ دل نکند آرزوی گل 22شمارهٔ ۷۱۷: بر تنم گردیده نقش بوریا تصویر دام 23شمارهٔ ۷۱۸: لبت به سهو نوازد گرم به یک دشنام 24شمارهٔ ۷۱۹: به خون تپیده شکاری ز صیدگاه توام 25شمارهٔ ۷۲۰: در وفا داری طلسم بیوفایی بسته ام 26شمارهٔ ۷۲۱: گر چه سودای تو یک عمر به سر داشته ...27شمارهٔ ۷۲۲: در زمین دل خود تخم رضا کاشته ام 28شمارهٔ ۷۲۳: فانوس شمع خلوت دیدار گشته ام 29شمارهٔ ۷۲۴: در دل از مستی فغان گم کرده ام 30شمارهٔ ۷۲۵: لاله داغم ز گلزار جگر جوشیده ام 31شمارهٔ ۷۲۶: مشغول یاد اوست دل پاره پاره ام 32شمارهٔ ۷۲۷: لب تر نکرده از می هستی پیاله ام 33شمارهٔ ۷۲۸: بس که خود را بسته دام بلا می خواس ...34شمارهٔ ۷۲۹: ز یادش بس که هشیارم به خون خویشتن ...35شمارهٔ ۷۳۰: اگر عاقل اگر دیوانه مستم 36شمارهٔ ۷۳۱: ز شور عشق هرگز تلخ از شیرین ندانس ...37شمارهٔ ۷۳۲: گر گمان وصل آن نامهربان می داشتم 38شمارهٔ ۷۳۳: آتش از آن گرمی نگاه گرفتم 39شمارهٔ ۷۳۴: خراب آباد بودم عشق را معمار خود ک ...40شمارهٔ ۷۳۵: با لبش همزبانیی کردم 41شمارهٔ ۷۳۶: دلی به خاک ره انتظار می بندم 42شمارهٔ ۷۳۷: نظر گشودم و سر منزل تو را دیدم 43شمارهٔ ۷۳۸: به کویش در لباس بوالهوس بسیار گرد ...44شمارهٔ ۷۳۹: نگران که بود رشک به حسرت دارم 45شمارهٔ ۷۴۰: غمی رنگین تر از گلزار دارم 46شمارهٔ ۷۴۱: پیاله بر کف و چشم تو در نظر دارم 47شمارهٔ ۷۴۲: نگه در دیده مانند گلی در دام خس د ...48شمارهٔ ۷۴۳: خصم را زخمی شمشیر تحمل دارم 49شمارهٔ ۷۴۴: دلم گداخت سر ساغر گران دارم 50شمارهٔ ۷۴۵: سر و برگ هر شمع یا گل ندارم 51شمارهٔ ۷۴۶: دلی زخم انتخاب خنده گل در چمن دار ...52شمارهٔ ۷۴۷: نمی گنجد به محشر فوج عصیانی که من ...53شمارهٔ ۷۴۸: اگر شادم از غم رهایی ندارم 54شمارهٔ ۷۴۹: ز خون دیده و لخت جگر رنگین شبی دا ...55شمارهٔ ۷۵۰: دل پر حسرتی دارم غم کم فرصتی دارم 56شمارهٔ ۷۵۱: نیم دیوانه تنها با محبت همسری دار ...57شمارهٔ ۷۵۲: سراپا یکدلم درد تمنای کسی دارم 58شمارهٔ ۷۵۳: ستمکش چون دل خس پاره آتش دلی دارم 59شمارهٔ ۷۵۴: درد و داغ نهانیی دارم 60شمارهٔ ۷۵۵: بود روزی که پا ز این گل برآرم 61شمارهٔ ۷۵۶: حرفی از شعله خویت به زبان می آرم 62شمارهٔ ۷۵۷: گل داغم از رنگ و بو می گریزم 63شمارهٔ ۷۵۸: منم که نشئه می از خمار نشناسم 64شمارهٔ ۷۵۹: کاروان اشکم از اقلیم حیرت می رسم 65شمارهٔ ۷۶۰: خوار عشقم به اعتبار قسم 66شمارهٔ ۷۶۱: هوای خلد ندارم به کوی یار قسم 67شمارهٔ ۷۶۲: ز دست دل گهی در آتش و گه در چمن ب ...68شمارهٔ ۷۶۳: خوش آن نفس که غباری ز خاک کوی تو ...69شمارهٔ ۷۶۴: در نظر نقش و نگارت می کشم 70شمارهٔ ۷۶۵: تفسیر خموشی شده گویایی عشقم 71شمارهٔ ۷۶۶: حدیث لعل تو را گر چه مختصر دانم 72شمارهٔ ۷۶۷: ز چشم تر نمی آید تماشایی که من دا ...73شمارهٔ ۷۶۸: اگر بیهوده گردم شهر از صحرا نمی د ...74شمارهٔ ۷۶۹: کو جنون تا از می وارستگی ساغر زنم 75شمارهٔ ۷۷۰: صلحم نساخت با تو در جنگ می زنم 76شمارهٔ ۷۷۱: مستم پیاله بر سر افسانه می زنم 77شمارهٔ ۷۷۲: صد زبان گر بهر عذر مدعا پیدا کنم 78شمارهٔ ۷۷۳: کو جنون کز سنگ طفلان خانه ای پیدا ...79شمارهٔ ۷۷۴: کو فرصتی که شکوه ندانسته سر کنم 80شمارهٔ ۷۷۵: از صبر من آزرده شد تا چند آزارش ک ...81شمارهٔ ۷۷۶: کو جنون کز می سودا قدحی نوش کنم 82شمارهٔ ۷۷۷: آن را که من زمال جهان محتشم کنم 83شمارهٔ ۷۷۸: یاد چشمی را به افسون رام الفت می ...84شمارهٔ ۷۷۹: گاه با مجنون و گاهی با صبا سر می ...85شمارهٔ ۷۸۰: روزگاری شد که با عشق آشنایی می کن ...86شمارهٔ ۷۸۱: ز دودمان دل و دیده یادگار منم 87شمارهٔ ۷۸۲: چه سرخوشم که ندانم دل و کباب از ه ...88شمارهٔ ۷۸۳: دشمن و دوست بگو با هم در ساخته ای ...89شمارهٔ ۷۸۴: پیمان توبه در صف مستان شکسته ایم 90شمارهٔ ۷۸۵: با خون دل غبار خطش را سرشته ایم 91شمارهٔ ۷۸۶: سیماب توشه سفر خواب کرده ایم 92شمارهٔ ۷۸۷: تا نکته ای ز علم و ادب گوش کرده ا ...93شمارهٔ ۷۸۸: مصرع پیچیده زنجیر سودا خوانده ایم 94شمارهٔ ۷۸۹: تا از دل و دین جدا نگشتیم 95شمارهٔ ۷۹۰: چون توکل هر کجا رفتیم استغنا زدیم 96شمارهٔ ۷۹۱: عقلیم و طفل مکتب نادانی خودیم 97شمارهٔ ۷۹۲: ماییم و یاد دوست غنیمت کجا بریم 98شمارهٔ ۷۹۳: بار امید و ناز قناعت نمی کشیم 99شمارهٔ ۷۹۴: ما درد به درمان مسیحا نفروشیم 100شمارهٔ ۷۹۵: آسمان را رحم می آید به سرگردانیم 101شمارهٔ ۷۹۶: با دل به هرزه دست و گریبان چرا شو ...102شمارهٔ ۷۹۷: زخم دل گر شده بیکار به مرهم ندهیم 103شمارهٔ ۷۹۸: آشفته دلی دارم چون ساغر بد مستان 104شمارهٔ ۷۹۹: لخت جگر پاره بر آه نفس افشان 105شمارهٔ ۸۰۰: محراب دعا ساخته ام آن صف مژگان 106شمارهٔ ۸۰۱: ز خاک اهل دل بوی وفایی می توان بر ...107شمارهٔ ۸۰۲: بهانه را پر پرواز می توان کردن 108شمارهٔ ۸۰۳: گلزار مستمندان روی تو سیر دیدن 109شمارهٔ ۸۰۴: خوش بهشتی است روی او دیدن 110شمارهٔ ۸۰۵: به نهانخانه وحدت گذری پیدا کن 111شمارهٔ ۸۰۶: حال زار مرا تماشا کن 112شمارهٔ ۸۰۷: دل را به یاد مهر و وفا آشنا مکن 113شمارهٔ ۸۰۸: می بین چنین و یک نگه آشنا مکن 114شمارهٔ ۸۰۹: قتل ارباب هوس نامزد ناز مکن 115شمارهٔ ۸۱۰: جان بده ناکام و کام آرزو حاصل مکن 116شمارهٔ ۸۱۱: زاهد به جان زهد که آزار من مکن 117شمارهٔ ۸۱۲: زاهد بجز آزار ما کاری مکن کاری مک ...118شمارهٔ ۸۱۳: خوی آتش پیشه را تعلیم خود رایی مک ...119شمارهٔ ۸۱۴: دیده را روشن سواد سطر بینایی مکن 120شمارهٔ ۸۱۵: شعله پر ریزد به صید خاطر ناشاد من 121شمارهٔ ۸۱۶: ز بس در عشق شد صرف خموشی روزگار م ...122شمارهٔ ۸۱۷: بهار سوختن بخشیده سامانی به داغ م ...123شمارهٔ ۸۱۸: گه استغنا گهی رو دیده ام من 124شمارهٔ ۸۱۹: مبین خوار اگر هست اگر نیستم من 125شمارهٔ ۸۲۰: چو اخگر شعله پرورد است مغز استخوا ...126شمارهٔ ۸۲۱: چون شعله آبروی نیاز است خون من 127شمارهٔ ۸۲۲: گر افسرده گر سرکش است آه من 128شمارهٔ ۸۲۳: گر به محشر لطف ساقی عذرخواه آید ب ...129شمارهٔ ۸۲۴: دچارم گر شود آیینه گوید سیر باغ ا ...130شمارهٔ ۸۲۵: چشم بیگانگی پناه ببین 131شمارهٔ ۸۲۶: بیا و در دلم ای وحشت آشنا بنشین 132شمارهٔ ۸۲۷: سروری چنین و جلوه رعنایی اینچنین 133شمارهٔ ۸۲۸: صبر و شکیب دیده و جان و دلم از او 134شمارهٔ ۸۲۹: سرو رعنا غبار جلوه او 135شمارهٔ ۸۳۰: رو دیده ام زگرمی بی اختیار تو 136شمارهٔ ۸۳۱: بیا در آتشم افکن بگو ببین و برو 137شمارهٔ ۸۳۲: خونم به جوش آمده تیغ نگاه کو 138شمارهٔ ۸۳۳: نگه خون شد به چشم دیدنی کو 139شمارهٔ ۸۳۴: گریزان خودم از شرم بیتابی پناهی ک ...140شمارهٔ ۸۳۵: هر نقش قدم چشمه خون است در این را ...141شمارهٔ ۸۳۶: خبر ز سوز نداری سروده نای که چه 142شمارهٔ ۸۳۷: طفل است و بدخو جوید بهانه 143شمارهٔ ۸۳۸: همه تن آینه ای دست بر آیینه منه 144شمارهٔ ۸۳۹: چشم است و نور دیده خیالت در آینه 145شمارهٔ ۸۴۰: اگر از خنده گر از چین جبین ساخته ...146شمارهٔ ۸۴۱: دارم ز کاوش مژه ات جان تازه ای 147شمارهٔ ۸۴۲: طرف کلاهی از مژه بالا شکسته ای 148شمارهٔ ۸۴۳: ملک حیا به شرم نگاهی گرفته ای 149شمارهٔ ۸۴۴: بند از پایم برای امتحان دزدیده ای 150شمارهٔ ۸۴۵: ای عمر فتنه شوخی مژگان کیستی 151شمارهٔ ۸۴۶: به سویم آمدی شیدای خویشم ساختی رف ...152شمارهٔ ۸۴۷: در آتش دارم از هر عضو بندی 153شمارهٔ ۸۴۸: هشیاریم گلی ز گلستان بیخودی 154شمارهٔ ۸۴۹: گه رنگ خزان گه چمن آرای بهاری 155شمارهٔ ۸۵۰: زبیدرد محبت حال اهل دل چه می پرسی 156شمارهٔ ۸۵۱: خراب گشته ز ویرانه که می پرسی 157شمارهٔ ۸۵۲: نکند گر چه کسی گوش به فریاد کسی 158شمارهٔ ۸۵۳: دل را چگونه منع محبت کند کسی 159شمارهٔ ۸۵۴: اگر در خواب خود را دیده باشی 160شمارهٔ ۸۵۵: و ما فیهما غیر جذب الوفا شیء 161شمارهٔ ۸۵۶: دیده خاک راه جولان تو بودی کاشکی 162شمارهٔ ۸۵۷: داریم بر تو احترامی 163شمارهٔ ۸۵۸: هر جلوه که در دیده ما کرده سلامی 164شمارهٔ ۸۵۹: هیچ دانی که چرا خوش چشمی 165شمارهٔ ۸۶۰: درد دل ز آن بیشتر دارم که تدبیرش ...166شمارهٔ ۸۶۱: همه نازی نیاز می بینی 167شمارهٔ ۸۶۲: مستی سراسر سفر ناز می روی 168شمارهٔ ۸۶۳: نمی دانم زبان دادخواهی 169شمارهٔ ۸۶۴: به طوفان اشکی به غوغای آهی 170شمارهٔ ۸۶۵: به استقبال مژگان سیاهی 171شمارهٔ ۸۶۶: خویش آیینه دار خود رایی 172شمارهٔ ۸۶۷: نه سوخته الفت دردم نه دوایی 173شمارهٔ ۸۶۸: دیده از جوش گریه دریایی 174شمارهٔ ۸۶۹: دل کشته آرزوست می گویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ