کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    درد دل ز آن بیشتر دارم که تدبیرش کنی
    دل از آن دیوانه تر دارم که زنجیرش کنی
    بر ندارد بعد مردن استخوانم را ز خاک
    بال پرواز هما را گر پر تیرش کنی
    عالم دل روی ویرانی نمی بیند به خواب
    گر چو مهر از یک نگاه گرم تعمیرش کنی
    حکم قتلم گردد آن حرفی که آری بر زبان
    نور چشم من شود خوابی که تعبیرش کنی
    مژده مرهم دهد زخم جفای آسمان
    گر به تحریک ستم تیر از پی تیرش کنی
    می شوی ایمن ز دست انداز سیلاب فنا
    گر سر خود را حباب جوی شمشیرش کنی
    چند گویی پیش جانان راز عشق خود اسیر
    سخت می ترسم از این افسانه دلگیرش کنی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha