به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانیغزل هاشمارهٔ ۷۲۰: در وفا داری طلسم بیوفایی بسته ام

1900عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

در وفا داری طلسم بیوفایی بسته ام
تا دچار او شدم دل بر جدایی بسته ام
دامها دارد نهانی با کشاکشهای عشق
خویش را عمدا به زنجیر رهایی بسته ام
بسته ام چشم امید از مهربانیهای خلق
از شکست خویش دست مومیایی بسته ام
فارغم از اختلاط غیر و دارم یاد دوست
دورگردم تهمتی بر آشنایی بسته ام
توبه کردم تا رسم در خاطر ساقی اسیر
پارسایی را به خود از نارسایی بسته ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۱۹: به خون تپیده شکاری ز صیدگاه توام 2شمارهٔ ۷۲۰: در وفا داری طلسم بیوفایی بسته ام 3شمارهٔ ۷۲۱: گر چه سودای تو یک عمر به سر داشته ...4شمارهٔ ۷۲۲: در زمین دل خود تخم رضا کاشته ام 5شمارهٔ ۷۲۳: فانوس شمع خلوت دیدار گشته ام 6شمارهٔ ۷۲۴: در دل از مستی فغان گم کرده ام 7شمارهٔ ۷۲۵: لاله داغم ز گلزار جگر جوشیده ام 8شمارهٔ ۷۲۶: مشغول یاد اوست دل پاره پاره ام 9شمارهٔ ۷۲۷: لب تر نکرده از می هستی پیاله ام 10شمارهٔ ۷۲۸: بس که خود را بسته دام بلا می خواس ...11شمارهٔ ۷۲۹: ز یادش بس که هشیارم به خون خویشتن ...12شمارهٔ ۷۳۰: اگر عاقل اگر دیوانه مستم 13شمارهٔ ۷۳۱: ز شور عشق هرگز تلخ از شیرین ندانس ...14شمارهٔ ۷۳۲: گر گمان وصل آن نامهربان می داشتم 15شمارهٔ ۷۳۳: آتش از آن گرمی نگاه گرفتم 16شمارهٔ ۷۳۴: خراب آباد بودم عشق را معمار خود ک ...17شمارهٔ ۷۳۵: با لبش همزبانیی کردم 18شمارهٔ ۷۳۶: دلی به خاک ره انتظار می بندم 19شمارهٔ ۷۳۷: نظر گشودم و سر منزل تو را دیدم 20شمارهٔ ۷۳۸: به کویش در لباس بوالهوس بسیار گرد ...21شمارهٔ ۷۳۹: نگران که بود رشک به حسرت دارم 22شمارهٔ ۷۴۰: غمی رنگین تر از گلزار دارم 23شمارهٔ ۷۴۱: پیاله بر کف و چشم تو در نظر دارم 24شمارهٔ ۷۴۲: نگه در دیده مانند گلی در دام خس د ...25شمارهٔ ۷۴۳: خصم را زخمی شمشیر تحمل دارم 26شمارهٔ ۷۴۴: دلم گداخت سر ساغر گران دارم 27شمارهٔ ۷۴۵: سر و برگ هر شمع یا گل ندارم 28شمارهٔ ۷۴۶: دلی زخم انتخاب خنده گل در چمن دار ...29شمارهٔ ۷۴۷: نمی گنجد به محشر فوج عصیانی که من ...30شمارهٔ ۷۴۸: اگر شادم از غم رهایی ندارم 31شمارهٔ ۷۴۹: ز خون دیده و لخت جگر رنگین شبی دا ...32شمارهٔ ۷۵۰: دل پر حسرتی دارم غم کم فرصتی دارم 33شمارهٔ ۷۵۱: نیم دیوانه تنها با محبت همسری دار ...34شمارهٔ ۷۵۲: سراپا یکدلم درد تمنای کسی دارم 35شمارهٔ ۷۵۳: ستمکش چون دل خس پاره آتش دلی دارم 36شمارهٔ ۷۵۴: درد و داغ نهانیی دارم 37شمارهٔ ۷۵۵: بود روزی که پا ز این گل برآرم 38شمارهٔ ۷۵۶: حرفی از شعله خویت به زبان می آرم 39شمارهٔ ۷۵۷: گل داغم از رنگ و بو می گریزم 40شمارهٔ ۷۵۸: منم که نشئه می از خمار نشناسم 41شمارهٔ ۷۵۹: کاروان اشکم از اقلیم حیرت می رسم 42شمارهٔ ۷۶۰: خوار عشقم به اعتبار قسم 43شمارهٔ ۷۶۱: هوای خلد ندارم به کوی یار قسم 44شمارهٔ ۷۶۲: ز دست دل گهی در آتش و گه در چمن ب ...45شمارهٔ ۷۶۳: خوش آن نفس که غباری ز خاک کوی تو ...46شمارهٔ ۷۶۴: در نظر نقش و نگارت می کشم 47شمارهٔ ۷۶۵: تفسیر خموشی شده گویایی عشقم 48شمارهٔ ۷۶۶: حدیث لعل تو را گر چه مختصر دانم 49شمارهٔ ۷۶۷: ز چشم تر نمی آید تماشایی که من دا ...50شمارهٔ ۷۶۸: اگر بیهوده گردم شهر از صحرا نمی د ...51شمارهٔ ۷۶۹: کو جنون تا از می وارستگی ساغر زنم 52شمارهٔ ۷۷۰: صلحم نساخت با تو در جنگ می زنم 53شمارهٔ ۷۷۱: مستم پیاله بر سر افسانه می زنم 54شمارهٔ ۷۷۲: صد زبان گر بهر عذر مدعا پیدا کنم 55شمارهٔ ۷۷۳: کو جنون کز سنگ طفلان خانه ای پیدا ...56شمارهٔ ۷۷۴: کو فرصتی که شکوه ندانسته سر کنم 57شمارهٔ ۷۷۵: از صبر من آزرده شد تا چند آزارش ک ...58شمارهٔ ۷۷۶: کو جنون کز می سودا قدحی نوش کنم 59شمارهٔ ۷۷۷: آن را که من زمال جهان محتشم کنم 60شمارهٔ ۷۷۸: یاد چشمی را به افسون رام الفت می ...61شمارهٔ ۷۷۹: گاه با مجنون و گاهی با صبا سر می ...62شمارهٔ ۷۸۰: روزگاری شد که با عشق آشنایی می کن ...63شمارهٔ ۷۸۱: ز دودمان دل و دیده یادگار منم 64شمارهٔ ۷۸۲: چه سرخوشم که ندانم دل و کباب از ه ...65شمارهٔ ۷۸۳: دشمن و دوست بگو با هم در ساخته ای ...66شمارهٔ ۷۸۴: پیمان توبه در صف مستان شکسته ایم 67شمارهٔ ۷۸۵: با خون دل غبار خطش را سرشته ایم 68شمارهٔ ۷۸۶: سیماب توشه سفر خواب کرده ایم 69شمارهٔ ۷۸۷: تا نکته ای ز علم و ادب گوش کرده ا ...70شمارهٔ ۷۸۸: مصرع پیچیده زنجیر سودا خوانده ایم 71شمارهٔ ۷۸۹: تا از دل و دین جدا نگشتیم 72شمارهٔ ۷۹۰: چون توکل هر کجا رفتیم استغنا زدیم 73شمارهٔ ۷۹۱: عقلیم و طفل مکتب نادانی خودیم 74شمارهٔ ۷۹۲: ماییم و یاد دوست غنیمت کجا بریم 75شمارهٔ ۷۹۳: بار امید و ناز قناعت نمی کشیم 76شمارهٔ ۷۹۴: ما درد به درمان مسیحا نفروشیم 77شمارهٔ ۷۹۵: آسمان را رحم می آید به سرگردانیم 78شمارهٔ ۷۹۶: با دل به هرزه دست و گریبان چرا شو ...79شمارهٔ ۷۹۷: زخم دل گر شده بیکار به مرهم ندهیم 80شمارهٔ ۷۹۸: آشفته دلی دارم چون ساغر بد مستان 81شمارهٔ ۷۹۹: لخت جگر پاره بر آه نفس افشان 82شمارهٔ ۸۰۰: محراب دعا ساخته ام آن صف مژگان 83شمارهٔ ۸۰۱: ز خاک اهل دل بوی وفایی می توان بر ...84شمارهٔ ۸۰۲: بهانه را پر پرواز می توان کردن 85شمارهٔ ۸۰۳: گلزار مستمندان روی تو سیر دیدن 86شمارهٔ ۸۰۴: خوش بهشتی است روی او دیدن 87شمارهٔ ۸۰۵: به نهانخانه وحدت گذری پیدا کن 88شمارهٔ ۸۰۶: حال زار مرا تماشا کن 89شمارهٔ ۸۰۷: دل را به یاد مهر و وفا آشنا مکن 90شمارهٔ ۸۰۸: می بین چنین و یک نگه آشنا مکن 91شمارهٔ ۸۰۹: قتل ارباب هوس نامزد ناز مکن 92شمارهٔ ۸۱۰: جان بده ناکام و کام آرزو حاصل مکن 93شمارهٔ ۸۱۱: زاهد به جان زهد که آزار من مکن 94شمارهٔ ۸۱۲: زاهد بجز آزار ما کاری مکن کاری مک ...95شمارهٔ ۸۱۳: خوی آتش پیشه را تعلیم خود رایی مک ...96شمارهٔ ۸۱۴: دیده را روشن سواد سطر بینایی مکن 97شمارهٔ ۸۱۵: شعله پر ریزد به صید خاطر ناشاد من 98شمارهٔ ۸۱۶: ز بس در عشق شد صرف خموشی روزگار م ...99شمارهٔ ۸۱۷: بهار سوختن بخشیده سامانی به داغ م ...100شمارهٔ ۸۱۸: گه استغنا گهی رو دیده ام من 101شمارهٔ ۸۱۹: مبین خوار اگر هست اگر نیستم من 102شمارهٔ ۸۲۰: چو اخگر شعله پرورد است مغز استخوا ...103شمارهٔ ۸۲۱: چون شعله آبروی نیاز است خون من 104شمارهٔ ۸۲۲: گر افسرده گر سرکش است آه من 105شمارهٔ ۸۲۳: گر به محشر لطف ساقی عذرخواه آید ب ...106شمارهٔ ۸۲۴: دچارم گر شود آیینه گوید سیر باغ ا ...107شمارهٔ ۸۲۵: چشم بیگانگی پناه ببین 108شمارهٔ ۸۲۶: بیا و در دلم ای وحشت آشنا بنشین 109شمارهٔ ۸۲۷: سروری چنین و جلوه رعنایی اینچنین 110شمارهٔ ۸۲۸: صبر و شکیب دیده و جان و دلم از او 111شمارهٔ ۸۲۹: سرو رعنا غبار جلوه او 112شمارهٔ ۸۳۰: رو دیده ام زگرمی بی اختیار تو 113شمارهٔ ۸۳۱: بیا در آتشم افکن بگو ببین و برو 114شمارهٔ ۸۳۲: خونم به جوش آمده تیغ نگاه کو 115شمارهٔ ۸۳۳: نگه خون شد به چشم دیدنی کو 116شمارهٔ ۸۳۴: گریزان خودم از شرم بیتابی پناهی ک ...117شمارهٔ ۸۳۵: هر نقش قدم چشمه خون است در این را ...118شمارهٔ ۸۳۶: خبر ز سوز نداری سروده نای که چه 119شمارهٔ ۸۳۷: طفل است و بدخو جوید بهانه 120شمارهٔ ۸۳۸: همه تن آینه ای دست بر آیینه منه 121شمارهٔ ۸۳۹: چشم است و نور دیده خیالت در آینه 122شمارهٔ ۸۴۰: اگر از خنده گر از چین جبین ساخته ...123شمارهٔ ۸۴۱: دارم ز کاوش مژه ات جان تازه ای 124شمارهٔ ۸۴۲: طرف کلاهی از مژه بالا شکسته ای 125شمارهٔ ۸۴۳: ملک حیا به شرم نگاهی گرفته ای 126شمارهٔ ۸۴۴: بند از پایم برای امتحان دزدیده ای 127شمارهٔ ۸۴۵: ای عمر فتنه شوخی مژگان کیستی 128شمارهٔ ۸۴۶: به سویم آمدی شیدای خویشم ساختی رف ...129شمارهٔ ۸۴۷: در آتش دارم از هر عضو بندی 130شمارهٔ ۸۴۸: هشیاریم گلی ز گلستان بیخودی 131شمارهٔ ۸۴۹: گه رنگ خزان گه چمن آرای بهاری 132شمارهٔ ۸۵۰: زبیدرد محبت حال اهل دل چه می پرسی 133شمارهٔ ۸۵۱: خراب گشته ز ویرانه که می پرسی 134شمارهٔ ۸۵۲: نکند گر چه کسی گوش به فریاد کسی 135شمارهٔ ۸۵۳: دل را چگونه منع محبت کند کسی 136شمارهٔ ۸۵۴: اگر در خواب خود را دیده باشی 137شمارهٔ ۸۵۵: و ما فیهما غیر جذب الوفا شیء 138شمارهٔ ۸۵۶: دیده خاک راه جولان تو بودی کاشکی 139شمارهٔ ۸۵۷: داریم بر تو احترامی 140شمارهٔ ۸۵۸: هر جلوه که در دیده ما کرده سلامی 141شمارهٔ ۸۵۹: هیچ دانی که چرا خوش چشمی 142شمارهٔ ۸۶۰: درد دل ز آن بیشتر دارم که تدبیرش ...143شمارهٔ ۸۶۱: همه نازی نیاز می بینی 144شمارهٔ ۸۶۲: مستی سراسر سفر ناز می روی 145شمارهٔ ۸۶۳: نمی دانم زبان دادخواهی 146شمارهٔ ۸۶۴: به طوفان اشکی به غوغای آهی 147شمارهٔ ۸۶۵: به استقبال مژگان سیاهی 148شمارهٔ ۸۶۶: خویش آیینه دار خود رایی 149شمارهٔ ۸۶۷: نه سوخته الفت دردم نه دوایی 150شمارهٔ ۸۶۸: دیده از جوش گریه دریایی 151شمارهٔ ۸۶۹: دل کشته آرزوست می گویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ