به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانیغزل هاشمارهٔ ۷۰۰: اشک بلبل نمک چش خویش

1920عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

اشک بلبل نمک چش خویش
خنده گل خزانه بویش
چشم بلبل کجا و سرمه کجا
نرسد سگ به گرد آهویش
زور بازوی امتیاز رسا
چه کمانها کشیده ابرویش
با خزان و بهار یکرنگیم
گل شدیم از نظاره رویش
همتی از اسیر می خواهم
که شوم خاک بر سر کویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۹۹: نسخه دارد لعلش از چشم حیاپرداز خو ...2شمارهٔ ۷۰۰: اشک بلبل نمک چش خویش 3شمارهٔ ۷۰۱: گر از تو بشنویم جواب سلام خویش 4شمارهٔ ۷۰۲: پرکاری معشوق نهان است در این باغ 5شمارهٔ ۷۰۳: اشک گلگونم به راه وعده می کارد چر ...6شمارهٔ ۷۰۴: بهارم گلستان در گلستان ضعف 7شمارهٔ ۷۰۵: همین دانسته چشمش جای می خون خوردن ...8شمارهٔ ۷۰۶: بر دلم آغوش صلح کل گشاید جنگ عشق 9شمارهٔ ۷۰۷: یکدلم گر چه پریشان نظرم ساخته عشق 10شمارهٔ ۷۰۸: خوابم شده تا سرمه بیداری توفیق 11شمارهٔ ۷۰۹: دارم دلی به سینه چو کژدم به زیر خ ...12شمارهٔ ۷۱۰: بیا ای هجر و وصلت مایه شیب و شباب ...13شمارهٔ ۷۱۱: شدی مست و زد چاک جیب قبا گل 14شمارهٔ ۷۱۲: دیدن رویش نه تنها می برد از یاد گ ...15شمارهٔ ۷۱۳: جلوه حسنت چمن پرداز گل 16شمارهٔ ۷۱۴: کرده ای انتخاب خنده گل 17شمارهٔ ۷۱۵: لبریز خنده است چمن از هوای گل 18شمارهٔ ۷۱۶: سرگرم داغ دل نکند آرزوی گل 19شمارهٔ ۷۱۷: بر تنم گردیده نقش بوریا تصویر دام 20شمارهٔ ۷۱۸: لبت به سهو نوازد گرم به یک دشنام 21شمارهٔ ۷۱۹: به خون تپیده شکاری ز صیدگاه توام 22شمارهٔ ۷۲۰: در وفا داری طلسم بیوفایی بسته ام 23شمارهٔ ۷۲۱: گر چه سودای تو یک عمر به سر داشته ...24شمارهٔ ۷۲۲: در زمین دل خود تخم رضا کاشته ام 25شمارهٔ ۷۲۳: فانوس شمع خلوت دیدار گشته ام 26شمارهٔ ۷۲۴: در دل از مستی فغان گم کرده ام 27شمارهٔ ۷۲۵: لاله داغم ز گلزار جگر جوشیده ام 28شمارهٔ ۷۲۶: مشغول یاد اوست دل پاره پاره ام 29شمارهٔ ۷۲۷: لب تر نکرده از می هستی پیاله ام 30شمارهٔ ۷۲۸: بس که خود را بسته دام بلا می خواس ...31شمارهٔ ۷۲۹: ز یادش بس که هشیارم به خون خویشتن ...32شمارهٔ ۷۳۰: اگر عاقل اگر دیوانه مستم 33شمارهٔ ۷۳۱: ز شور عشق هرگز تلخ از شیرین ندانس ...34شمارهٔ ۷۳۲: گر گمان وصل آن نامهربان می داشتم 35شمارهٔ ۷۳۳: آتش از آن گرمی نگاه گرفتم 36شمارهٔ ۷۳۴: خراب آباد بودم عشق را معمار خود ک ...37شمارهٔ ۷۳۵: با لبش همزبانیی کردم 38شمارهٔ ۷۳۶: دلی به خاک ره انتظار می بندم 39شمارهٔ ۷۳۷: نظر گشودم و سر منزل تو را دیدم 40شمارهٔ ۷۳۸: به کویش در لباس بوالهوس بسیار گرد ...41شمارهٔ ۷۳۹: نگران که بود رشک به حسرت دارم 42شمارهٔ ۷۴۰: غمی رنگین تر از گلزار دارم 43شمارهٔ ۷۴۱: پیاله بر کف و چشم تو در نظر دارم 44شمارهٔ ۷۴۲: نگه در دیده مانند گلی در دام خس د ...45شمارهٔ ۷۴۳: خصم را زخمی شمشیر تحمل دارم 46شمارهٔ ۷۴۴: دلم گداخت سر ساغر گران دارم 47شمارهٔ ۷۴۵: سر و برگ هر شمع یا گل ندارم 48شمارهٔ ۷۴۶: دلی زخم انتخاب خنده گل در چمن دار ...49شمارهٔ ۷۴۷: نمی گنجد به محشر فوج عصیانی که من ...50شمارهٔ ۷۴۸: اگر شادم از غم رهایی ندارم 51شمارهٔ ۷۴۹: ز خون دیده و لخت جگر رنگین شبی دا ...52شمارهٔ ۷۵۰: دل پر حسرتی دارم غم کم فرصتی دارم 53شمارهٔ ۷۵۱: نیم دیوانه تنها با محبت همسری دار ...54شمارهٔ ۷۵۲: سراپا یکدلم درد تمنای کسی دارم 55شمارهٔ ۷۵۳: ستمکش چون دل خس پاره آتش دلی دارم 56شمارهٔ ۷۵۴: درد و داغ نهانیی دارم 57شمارهٔ ۷۵۵: بود روزی که پا ز این گل برآرم 58شمارهٔ ۷۵۶: حرفی از شعله خویت به زبان می آرم 59شمارهٔ ۷۵۷: گل داغم از رنگ و بو می گریزم 60شمارهٔ ۷۵۸: منم که نشئه می از خمار نشناسم 61شمارهٔ ۷۵۹: کاروان اشکم از اقلیم حیرت می رسم 62شمارهٔ ۷۶۰: خوار عشقم به اعتبار قسم 63شمارهٔ ۷۶۱: هوای خلد ندارم به کوی یار قسم 64شمارهٔ ۷۶۲: ز دست دل گهی در آتش و گه در چمن ب ...65شمارهٔ ۷۶۳: خوش آن نفس که غباری ز خاک کوی تو ...66شمارهٔ ۷۶۴: در نظر نقش و نگارت می کشم 67شمارهٔ ۷۶۵: تفسیر خموشی شده گویایی عشقم 68شمارهٔ ۷۶۶: حدیث لعل تو را گر چه مختصر دانم 69شمارهٔ ۷۶۷: ز چشم تر نمی آید تماشایی که من دا ...70شمارهٔ ۷۶۸: اگر بیهوده گردم شهر از صحرا نمی د ...71شمارهٔ ۷۶۹: کو جنون تا از می وارستگی ساغر زنم 72شمارهٔ ۷۷۰: صلحم نساخت با تو در جنگ می زنم 73شمارهٔ ۷۷۱: مستم پیاله بر سر افسانه می زنم 74شمارهٔ ۷۷۲: صد زبان گر بهر عذر مدعا پیدا کنم 75شمارهٔ ۷۷۳: کو جنون کز سنگ طفلان خانه ای پیدا ...76شمارهٔ ۷۷۴: کو فرصتی که شکوه ندانسته سر کنم 77شمارهٔ ۷۷۵: از صبر من آزرده شد تا چند آزارش ک ...78شمارهٔ ۷۷۶: کو جنون کز می سودا قدحی نوش کنم 79شمارهٔ ۷۷۷: آن را که من زمال جهان محتشم کنم 80شمارهٔ ۷۷۸: یاد چشمی را به افسون رام الفت می ...81شمارهٔ ۷۷۹: گاه با مجنون و گاهی با صبا سر می ...82شمارهٔ ۷۸۰: روزگاری شد که با عشق آشنایی می کن ...83شمارهٔ ۷۸۱: ز دودمان دل و دیده یادگار منم 84شمارهٔ ۷۸۲: چه سرخوشم که ندانم دل و کباب از ه ...85شمارهٔ ۷۸۳: دشمن و دوست بگو با هم در ساخته ای ...86شمارهٔ ۷۸۴: پیمان توبه در صف مستان شکسته ایم 87شمارهٔ ۷۸۵: با خون دل غبار خطش را سرشته ایم 88شمارهٔ ۷۸۶: سیماب توشه سفر خواب کرده ایم 89شمارهٔ ۷۸۷: تا نکته ای ز علم و ادب گوش کرده ا ...90شمارهٔ ۷۸۸: مصرع پیچیده زنجیر سودا خوانده ایم 91شمارهٔ ۷۸۹: تا از دل و دین جدا نگشتیم 92شمارهٔ ۷۹۰: چون توکل هر کجا رفتیم استغنا زدیم 93شمارهٔ ۷۹۱: عقلیم و طفل مکتب نادانی خودیم 94شمارهٔ ۷۹۲: ماییم و یاد دوست غنیمت کجا بریم 95شمارهٔ ۷۹۳: بار امید و ناز قناعت نمی کشیم 96شمارهٔ ۷۹۴: ما درد به درمان مسیحا نفروشیم 97شمارهٔ ۷۹۵: آسمان را رحم می آید به سرگردانیم 98شمارهٔ ۷۹۶: با دل به هرزه دست و گریبان چرا شو ...99شمارهٔ ۷۹۷: زخم دل گر شده بیکار به مرهم ندهیم 100شمارهٔ ۷۹۸: آشفته دلی دارم چون ساغر بد مستان 101شمارهٔ ۷۹۹: لخت جگر پاره بر آه نفس افشان 102شمارهٔ ۸۰۰: محراب دعا ساخته ام آن صف مژگان 103شمارهٔ ۸۰۱: ز خاک اهل دل بوی وفایی می توان بر ...104شمارهٔ ۸۰۲: بهانه را پر پرواز می توان کردن 105شمارهٔ ۸۰۳: گلزار مستمندان روی تو سیر دیدن 106شمارهٔ ۸۰۴: خوش بهشتی است روی او دیدن 107شمارهٔ ۸۰۵: به نهانخانه وحدت گذری پیدا کن 108شمارهٔ ۸۰۶: حال زار مرا تماشا کن 109شمارهٔ ۸۰۷: دل را به یاد مهر و وفا آشنا مکن 110شمارهٔ ۸۰۸: می بین چنین و یک نگه آشنا مکن 111شمارهٔ ۸۰۹: قتل ارباب هوس نامزد ناز مکن 112شمارهٔ ۸۱۰: جان بده ناکام و کام آرزو حاصل مکن 113شمارهٔ ۸۱۱: زاهد به جان زهد که آزار من مکن 114شمارهٔ ۸۱۲: زاهد بجز آزار ما کاری مکن کاری مک ...115شمارهٔ ۸۱۳: خوی آتش پیشه را تعلیم خود رایی مک ...116شمارهٔ ۸۱۴: دیده را روشن سواد سطر بینایی مکن 117شمارهٔ ۸۱۵: شعله پر ریزد به صید خاطر ناشاد من 118شمارهٔ ۸۱۶: ز بس در عشق شد صرف خموشی روزگار م ...119شمارهٔ ۸۱۷: بهار سوختن بخشیده سامانی به داغ م ...120شمارهٔ ۸۱۸: گه استغنا گهی رو دیده ام من 121شمارهٔ ۸۱۹: مبین خوار اگر هست اگر نیستم من 122شمارهٔ ۸۲۰: چو اخگر شعله پرورد است مغز استخوا ...123شمارهٔ ۸۲۱: چون شعله آبروی نیاز است خون من 124شمارهٔ ۸۲۲: گر افسرده گر سرکش است آه من 125شمارهٔ ۸۲۳: گر به محشر لطف ساقی عذرخواه آید ب ...126شمارهٔ ۸۲۴: دچارم گر شود آیینه گوید سیر باغ ا ...127شمارهٔ ۸۲۵: چشم بیگانگی پناه ببین 128شمارهٔ ۸۲۶: بیا و در دلم ای وحشت آشنا بنشین 129شمارهٔ ۸۲۷: سروری چنین و جلوه رعنایی اینچنین 130شمارهٔ ۸۲۸: صبر و شکیب دیده و جان و دلم از او 131شمارهٔ ۸۲۹: سرو رعنا غبار جلوه او 132شمارهٔ ۸۳۰: رو دیده ام زگرمی بی اختیار تو 133شمارهٔ ۸۳۱: بیا در آتشم افکن بگو ببین و برو 134شمارهٔ ۸۳۲: خونم به جوش آمده تیغ نگاه کو 135شمارهٔ ۸۳۳: نگه خون شد به چشم دیدنی کو 136شمارهٔ ۸۳۴: گریزان خودم از شرم بیتابی پناهی ک ...137شمارهٔ ۸۳۵: هر نقش قدم چشمه خون است در این را ...138شمارهٔ ۸۳۶: خبر ز سوز نداری سروده نای که چه 139شمارهٔ ۸۳۷: طفل است و بدخو جوید بهانه 140شمارهٔ ۸۳۸: همه تن آینه ای دست بر آیینه منه 141شمارهٔ ۸۳۹: چشم است و نور دیده خیالت در آینه 142شمارهٔ ۸۴۰: اگر از خنده گر از چین جبین ساخته ...143شمارهٔ ۸۴۱: دارم ز کاوش مژه ات جان تازه ای 144شمارهٔ ۸۴۲: طرف کلاهی از مژه بالا شکسته ای 145شمارهٔ ۸۴۳: ملک حیا به شرم نگاهی گرفته ای 146شمارهٔ ۸۴۴: بند از پایم برای امتحان دزدیده ای 147شمارهٔ ۸۴۵: ای عمر فتنه شوخی مژگان کیستی 148شمارهٔ ۸۴۶: به سویم آمدی شیدای خویشم ساختی رف ...149شمارهٔ ۸۴۷: در آتش دارم از هر عضو بندی 150شمارهٔ ۸۴۸: هشیاریم گلی ز گلستان بیخودی 151شمارهٔ ۸۴۹: گه رنگ خزان گه چمن آرای بهاری 152شمارهٔ ۸۵۰: زبیدرد محبت حال اهل دل چه می پرسی 153شمارهٔ ۸۵۱: خراب گشته ز ویرانه که می پرسی 154شمارهٔ ۸۵۲: نکند گر چه کسی گوش به فریاد کسی 155شمارهٔ ۸۵۳: دل را چگونه منع محبت کند کسی 156شمارهٔ ۸۵۴: اگر در خواب خود را دیده باشی 157شمارهٔ ۸۵۵: و ما فیهما غیر جذب الوفا شیء 158شمارهٔ ۸۵۶: دیده خاک راه جولان تو بودی کاشکی 159شمارهٔ ۸۵۷: داریم بر تو احترامی 160شمارهٔ ۸۵۸: هر جلوه که در دیده ما کرده سلامی 161شمارهٔ ۸۵۹: هیچ دانی که چرا خوش چشمی 162شمارهٔ ۸۶۰: درد دل ز آن بیشتر دارم که تدبیرش ...163شمارهٔ ۸۶۱: همه نازی نیاز می بینی 164شمارهٔ ۸۶۲: مستی سراسر سفر ناز می روی 165شمارهٔ ۸۶۳: نمی دانم زبان دادخواهی 166شمارهٔ ۸۶۴: به طوفان اشکی به غوغای آهی 167شمارهٔ ۸۶۵: به استقبال مژگان سیاهی 168شمارهٔ ۸۶۶: خویش آیینه دار خود رایی 169شمارهٔ ۸۶۷: نه سوخته الفت دردم نه دوایی 170شمارهٔ ۸۶۸: دیده از جوش گریه دریایی 171شمارهٔ ۸۶۹: دل کشته آرزوست می گویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ