به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانیغزل هاشمارهٔ ۴۳۲: به لب هر دم ز شادی شکر این سودا نمی گنجد

1870عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

به لب هر دم ز شادی شکر این سودا نمی گنجد
که در دام تغافل غیر صید ما نمی گنجد
طراز نوبهار عشرت ما چونکه سرسبز است
گل نشو و نما در جیب نخل ما نمی گنجد
در آیین وفا لب تشنه ذوق شهادت را
به گوش بیقراری وعده فردا نمی گنجد
مرا دانسته از جام تغافل مست می سازد
که در ظرف حریفان جوش این مینا نمی گنجد
ز ذوق نسبت تبخاله بیمار عشق او
حباب از بس به خود بالید در دریا نمی گنجد
ز بس دلهای سخت از کینه روشندلان پر شد
شرار از تنگی جا در دل خارا نمی گنجد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۳۱: در دام تمنای تو گر بر سرم افتد 2شمارهٔ ۴۳۲: به لب هر دم ز شادی شکر این سودا ن ...3شمارهٔ ۴۳۳: سخنها بر زبان چون رشته ها بر سوزن ...4شمارهٔ ۴۳۴: دلم تا چند از شرم نگاهی مضطرب گرد ...5شمارهٔ ۴۳۵: همای گرد مجنون تو پرواز آشیان گرد ...6شمارهٔ ۴۳۶: گر دل شکند مهرت از او دور نگردد 7شمارهٔ ۴۳۷: عشق تو چراغ دل هر خام نگردد 8شمارهٔ ۴۳۸: با ذوق گریه از دل خوناب کم نگردد 9شمارهٔ ۴۳۹: اشکم از یاد لبت آب گهر می گردد 10شمارهٔ ۴۴۰: دل شکسته درستی پذیر می گردد 11شمارهٔ ۴۴۱: در آن وادی که سرعت خاک دامنگیر می ...12شمارهٔ ۴۴۲: چه شد گردیده ام حیران لبم خاموش م ...13شمارهٔ ۴۴۳: عبث فضولی عقلم وکیل می گردد 14شمارهٔ ۴۴۴: ز شوخی مژه گر جام برنمی گردد 15شمارهٔ ۴۴۵: چه کرده ام که دگر بدگمان نمی گردد 16شمارهٔ ۴۴۶: اگر خاکستر پروانه ما توده می گردد 17شمارهٔ ۴۴۷: ز آهم خاطر منت گساران تازه می گرد ...18شمارهٔ ۴۴۸: اگر عارض برافروزی شرر پروانه می گ ...19شمارهٔ ۴۴۹: خیال بت مرا بس در دل دیوانه می گر ...20شمارهٔ ۴۵۰: گردیده ام اسیر دوا یا علی مدد 21شمارهٔ ۴۵۱: مالک رقاب فتح و ظفر یا علی مدد 22شمارهٔ ۴۵۲: ز خون دل چه قدرها چمن حنا بندد 23شمارهٔ ۴۵۳: چو نیرنگ محبت چشم ارباب نظر بندد 24شمارهٔ ۴۵۴: دلی نسیم به عید بهار می بندد 25شمارهٔ ۴۵۵: ندیدم آن لب شیرین بخندد 26شمارهٔ ۴۵۶: گل ویرانه عاشق به روی آب می خندد 27شمارهٔ ۴۵۷: از تماشای رخت شام و سحر می خندد 28شمارهٔ ۴۵۸: دید در خواب که بر وضع جهان می خند ...29شمارهٔ ۴۵۹: میان مهربانی آنچنان بیگانه می خند ...30شمارهٔ ۴۶۰: دیوانه ما قحط خریدار پسندد 31شمارهٔ ۴۶۱: می گلگون ز مژگان سیاه یار می بارد 32شمارهٔ ۴۶۲: غبار عشقم از انجام من آغاز می بار ...33شمارهٔ ۴۶۳: پس از عمری به رویم گر نگاهی کرد ج ...34شمارهٔ ۴۶۴: بخت با ما سر جفا دارد 35شمارهٔ ۴۶۵: صدف گوهر چمن گل ابر باران دل وفا ...36شمارهٔ ۴۶۶: بهار می رسد و برگ عیشها دارد 37شمارهٔ ۴۶۷: در راه تو دل شتاب دارد 38شمارهٔ ۴۶۸: در دل خیال چشمش مست است و خواب دا ...39شمارهٔ ۴۶۹: از دل ما دلت خبر دارد 40شمارهٔ ۴۷۰: به جایی می رسد شوقی که الفت راهبر ...41شمارهٔ ۴۷۱: ز آهم هر طرف دل وحشتستان دگر دارد 42شمارهٔ ۴۷۲: جدا هر جلوه ای بینی ز سودای نظر د ...43شمارهٔ ۴۷۳: شوق رازی است که اظهار در آتش دارد 44شمارهٔ ۴۷۴: خطی از هر سر مو محشر تابم دارد 45شمارهٔ ۴۷۵: گل خیال که در آب و آتشم دارد 46شمارهٔ ۴۷۶: ز استخوان ساخته صنعتگر قدرت درمی 47شمارهٔ ۴۷۷: چرخ به تسلیم پیشه دست ندارد 48شمارهٔ ۴۷۸: هر دل خبر از آینه دید ندارد 49شمارهٔ ۴۷۹: دلی کز غمش می به ساغر ندارد 50شمارهٔ ۴۸۰: نگاه خونی و مژگان تیغزن دارد 51شمارهٔ ۴۸۱: نزاکت اینقدر نی برگ گل نی یاسمن د ...52شمارهٔ ۴۸۲: دل ما زخمی از مرهم ندارد 53شمارهٔ ۴۸۳: بیدل چه سراید به خیالی که ندارد 54شمارهٔ ۴۸۴: غبار عاشق اکسیر وفا در آستین دارد 55شمارهٔ ۴۸۵: ز رنگین شیوه ها گلزار بلبل آفرین ...56شمارهٔ ۴۸۶: به از درد او جان پناهی ندارد 57شمارهٔ ۴۸۷: نگه در دیده اندام تو دارد 58شمارهٔ ۴۸۸: نه اشک است اینکه بی یاد تو در چشم ...59شمارهٔ ۴۸۹: بوی گل و روی ماه دارد 60شمارهٔ ۴۹۰: هر دل که غم همیشه دارد 61شمارهٔ ۴۹۱: دل زخم که جان داغ که گل خار که دا ...62شمارهٔ ۴۹۲: تغافل در نگه پنهان که دارد 63شمارهٔ ۴۹۳: محبت در غم بیدردی آزادم نگه دارد 64شمارهٔ ۴۹۴: زاهد از سبحه رشته ای دارد 65شمارهٔ ۴۹۵: فقر هم خودنمایی ای دارد 66شمارهٔ ۴۹۶: حباب با دل من آشنایی ای دارد 67شمارهٔ ۴۹۷: شمع بزم تو دماغ از می شوخی دارد 68شمارهٔ ۴۹۸: ز خود هم می گریزد راز پنهان کسی د ...69شمارهٔ ۴۹۹: ز ابر جلوه مهتاب تازگی دارد 70شمارهٔ ۵۰۰: دل به یاد تو زهر چاک هلالی دارد 71شمارهٔ ۵۰۱: گل پژمرده، رنگی غیر حسرت بر نمی د ...72شمارهٔ ۵۰۲: به بزم شیخ و برهمن نشستنی دارد 73شمارهٔ ۵۰۳: تماشای بهار عافیت گل چیدنی دارد 74شمارهٔ ۵۰۴: دلم ز دانه ناکشته دامنی دارد 75شمارهٔ ۵۰۵: گر دست هوای تو به دلها نگذارد 76شمارهٔ ۵۰۶: نه تنها صبر با کم آرزوی بیش نگذار ...77شمارهٔ ۵۰۷: اگر بینش ز مژگان پر برآرد 78شمارهٔ ۵۰۸: جذب نگهت جام می از تاک برآرد 79شمارهٔ ۵۰۹: خواب اگر پی به سرگریه شبگیر آرد 80شمارهٔ ۵۱۰: دلم وحشی شود رازش اگر لب بر زبان ...81شمارهٔ ۵۱۱: مگو کشتن بلایی بر سر منصور می آرد 82شمارهٔ ۵۱۲: کو قاصدی که نامه به باد صبا برد 83شمارهٔ ۵۱۳: پروانه چراغ وفا پر کجا برد 84شمارهٔ ۵۱۴: سودای تو ما را به تمنای دگر برد 85شمارهٔ ۵۱۵: رنگی که حسن از دل نومید می برد 86شمارهٔ ۵۱۶: کلفت زخاطرم دل بیدار می برد 87شمارهٔ ۵۱۷: خط رسید آن چشم و آن ابرو همان دل ...88شمارهٔ ۵۱۸: از من و بلبل صبا صبر و تحمل می بر ...89شمارهٔ ۵۱۹: چنگ دل از نغمه ای نی از نوایی می ...90شمارهٔ ۵۲۰: کی دل کلید راز به دست زبان سپرد 91شمارهٔ ۵۲۱: بسکه دارم به دل محبت درد 92شمارهٔ ۵۲۲: کی قیامت در نظر با این تماشا بگذر ...93شمارهٔ ۵۲۳: نیست درویش آنکه از تاراج عزت بگذر ...94شمارهٔ ۵۲۴: یاد چشمت سرگران تا چند از دل بگذر ...95شمارهٔ ۵۲۵: گر آسمان زکینه دیرینه بگذرد 96شمارهٔ ۵۲۶: نه همین گرد ره شوق ز صرصر گذرد 97شمارهٔ ۵۲۷: در دلم یاد یار می گذرد 98شمارهٔ ۵۲۸: کسی که در دل خود از نیاز می گذرد 99شمارهٔ ۵۲۹: آفتی وام می توانم کرد 100شمارهٔ ۵۳۰: ترک غمت از کشتن و بستن نتوان کرد 101شمارهٔ ۵۳۱: رخی از باده رخشان می توان کرد 102شمارهٔ ۵۳۲: گریبان رشک گلشن می توان کرد 103شمارهٔ ۵۳۳: وفا با خاکساری می توان کرد 104شمارهٔ ۵۳۴: هشیاریم از یاد تو بیهوش برآورد 105شمارهٔ ۵۳۵: دلی کجاست که سامان عیش ما گیرد 106شمارهٔ ۵۳۶: زبان ناله پر از شوخی تحریر می گیر ...107شمارهٔ ۵۳۷: ز اشکم غنچه در هر جا گلاب رنگ می ...108شمارهٔ ۵۳۸: وفا به مهر و عداوت به کین نمی ارز ...109شمارهٔ ۵۳۹: سررشته جنون ره اهل هوس نزد 110شمارهٔ ۵۴۰: نیم داغ گلی تا هر دو رویم یک هوا ...111شمارهٔ ۵۴۱: دل رمیده به صد آب و تاب می سوزد 112شمارهٔ ۵۴۲: نه همین نامه چو شمع از خبرم می سو ...113شمارهٔ ۵۴۳: جنون هر لحظه چون تاکم به تارک خاک ...114شمارهٔ ۵۴۴: توفیق در این بادیه رهبر نشناسد 115شمارهٔ ۵۴۵: دیوانه او غیر تحمل نشناسد 116شمارهٔ ۵۴۶: جان سختی دلم را بیداد می شناسد 117شمارهٔ ۵۴۷: گریختم که به گرد ره تو کس نرسد 118شمارهٔ ۵۴۸: گذشته ایم ز سر تا به نقش پا چه رس ...119شمارهٔ ۵۴۹: جایی که حکم ناله شبگیر می رسد 120شمارهٔ ۵۵۰: شوق ره گم کرده ای از وادی دل می ر ...121شمارهٔ ۵۵۱: دل اگر گم شده دلدار سلامت باشد 122شمارهٔ ۵۵۲: کسی که داغ جنونش طراز سر باشد 123شمارهٔ ۵۵۳: نوبهار است به میخانه مبارک باشد 124شمارهٔ ۵۵۴: نگه یار گریبان تو باشد 125شمارهٔ ۵۵۵: جنون داغی ز سودای تو باشد 126شمارهٔ ۵۵۶: خوشا آن دل که سرگرم غم جانانه ای ...127شمارهٔ ۵۵۷: جنون فسرده دلم را طبیب خواهد شد 128شمارهٔ ۵۵۸: اگر با دیده اعجاز محبت یار خواهد ...129شمارهٔ ۵۵۹: دمی که از نگهت سرمه ستم نکشد 130شمارهٔ ۵۶۰: دیوانه تو بار محبت نمی کشد 131شمارهٔ ۵۶۱: بسکه دامان حجاب از الفت من می کشد 132شمارهٔ ۵۶۲: ز آسمان محبت چه وحی نازل شد 133شمارهٔ ۵۶۳: عالم از جلوه تو خرم شد 134شمارهٔ ۵۶۴: گر چه مجنون را محبت از هوس زایل ن ...135شمارهٔ ۵۶۵: مرا چون غنچه هر دم چاک دل از چاک ...136شمارهٔ ۵۶۶: در محبت اشک و آه بی محابا را چه ش ...137شمارهٔ ۵۶۷: می کنم پرواز ذوق جانفشانی را چه ش ...138شمارهٔ ۵۶۸: ز خوی سرکشی دل در بر امید می رقصد 139شمارهٔ ۵۶۹: تیغ بر کفش دیدم خون من به جوش آمد 140شمارهٔ ۵۷۰: رفتم از هوش نگاه که به یادم آمد 141شمارهٔ ۵۷۱: کو ذره ای که صد خور بار جفا نداند 142شمارهٔ ۵۷۲: چشم ما پاک بود پاک حیا می داند 143شمارهٔ ۵۷۳: دل آتش پرستم شعله از اخگر نمی دان ...144شمارهٔ ۵۷۴: به دل اضطرابی دعا می رساند 145شمارهٔ ۵۷۵: شکفتن در ریاض خاطرم بیکار می ماند 146شمارهٔ ۵۷۶: دل شکاران که مرا بی سر و پا ساخته ...147شمارهٔ ۵۷۷: مشتی از خاکستر پروانه پیدا کرده ا ...148شمارهٔ ۵۷۸: همچو خس آیینه پرداز شرارم کرده ان ...149شمارهٔ ۵۷۹: دوستان فکری به حالم کرده اند 150شمارهٔ ۵۸۰: پاک بینان الفتی با داغ پنهان کرده ...151شمارهٔ ۵۸۱: از دلم روزی که طرح روزگار انداختن ...152شمارهٔ ۵۸۲: عشق نگشوده طلسمی است که بر دل بست ...153شمارهٔ ۵۸۳: به دلم بال و پر ناله کشیدن دادند 154شمارهٔ ۵۸۴: فریب جلوه مستانه دادند 155شمارهٔ ۵۸۵: تا دل مست تو را داغ وفا بخشیدند 156شمارهٔ ۵۸۶: عاجزان چون نام غیرت می برند 157شمارهٔ ۵۸۷: از وفا صافدلانی که می ناب خورند 158شمارهٔ ۵۸۸: بیدلان ملک وفا را نه به خاتم گیرن ...159شمارهٔ ۵۸۹: عشق اول بر دل غم پرور آتش می زند 160شمارهٔ ۵۹۰: خاموشی از ترانه ما جوش می زند 161شمارهٔ ۵۹۱: گه نگاهش کاروان چشم آهو می زند 162شمارهٔ ۵۹۲: آنانکه هوس مائده کام شناسند 163شمارهٔ ۵۹۳: سرمه ای هر جا به چشم داغ سودا می ...164شمارهٔ ۵۹۴: دیده را شوخی چشمت دل بیتاب کند 165شمارهٔ ۵۹۵: به تغافل اگرم چشم تو رسوا نکند 166شمارهٔ ۵۹۶: همه دردیم تا دوا چه کند 167شمارهٔ ۵۹۷: صف مژگان تو دل را چمن سینه کند 168شمارهٔ ۵۹۸: خرم کسی که دل به غمت شاد می کند 169شمارهٔ ۵۹۹: خار گلزار وفا گل می کند 170شمارهٔ ۶۰۰: رشک حسنت خار در پیراهن گل می کند 171شمارهٔ ۶۰۱: در گلستان جگر داغ تو بس گل می کند 172شمارهٔ ۶۰۲: نیرنگ باده رفع حجابم نمی کند 173شمارهٔ ۶۰۳: در غمش تا سوختم بخت شرارم شد بلند 174شمارهٔ ۶۰۴: در بزم چو با عارض پر نور نشیند 175شمارهٔ ۶۰۵: یک سرنوشت طالع ما بی خطر نبود 176شمارهٔ ۶۰۶: امشب که خیال رخ او شمع نظر بود 177شمارهٔ ۶۰۷: چون دل ما گر دل یک قطره باران تنگ ...178شمارهٔ ۶۰۸: دوش ساز ناله ام آهنگ بود 179شمارهٔ ۶۰۹: گر دو روزی کامجو در عشق بی آرام ب ...180شمارهٔ ۶۱۰: گر سر و کار کسی با دل نبود 181شمارهٔ ۶۱۱: سرکنم آوارگی منزل همان گیرم نبود 182شمارهٔ ۶۱۲: از جان که می شنید اگر حرف غم نبود 183شمارهٔ ۶۱۳: دیدیم زهر چشم تو عمر دوباره بود 184شمارهٔ ۶۱۴: چشمت امشب ساقی و بیطاقتی پیمانه ب ...185شمارهٔ ۶۱۵: قاصدی از گرد جولانش به هر سو می د ...186شمارهٔ ۶۱۶: هرکجا مست حیا آن بت طناز رود 187شمارهٔ ۶۱۷: صبح است و فیض گریه مستانه می رود 188شمارهٔ ۶۱۸: گر آفتاب مهر تو از سینه می رود 189شمارهٔ ۶۱۹: ترک مستم را اگر چین بر جبین پیدا ...190شمارهٔ ۶۲۰: دشمن هوشی به رویت چشم تر نتوان گش ...191شمارهٔ ۶۲۱: گر شبی یاد تو دور از جان غمگینم ش ...192شمارهٔ ۶۲۲: از شکستن دل ما رام تظلم نشود 193شمارهٔ ۶۲۳: مستی ز شور لعل تو هشیار می شود 194شمارهٔ ۶۲۴: از من آن چشم تغافل کیش غافل می شو ...195شمارهٔ ۶۲۵: بیدلی صبر نیندوخته ای می خواهد 196شمارهٔ ۶۲۶: مست است و عرض آتش رخسار می دهد 197شمارهٔ ۶۲۷: هر که بیند لذت بیتابیم سر می دهد 198شمارهٔ ۶۲۸: عاشق از شوق نگاه واپسین جان می ده ...199شمارهٔ ۶۲۹: اجر جفا و مزد وفا را که می دهد 200شمارهٔ ۶۳۰: گر نگه نکهت گلزار حیا می باید 201شمارهٔ ۶۳۱: نگهبان چراغ راز دل خاموش می باید 202شمارهٔ ۶۳۲: از آتش ما گر نفسی دود برآید 203شمارهٔ ۶۳۳: هر دل که ز بیداد تو نومید برآید 204شمارهٔ ۶۳۴: یاد چشمت چو به سیر دل ما می آید 205شمارهٔ ۶۳۵: از چمن بی نقاب می آید 206شمارهٔ ۶۳۶: غباری از طواف کعبه مقصود می آید 207شمارهٔ ۶۳۷: دلم زیاد نگاهت به شود می آید 208شمارهٔ ۶۳۸: یاد چشمت چو پی غارت جان می آید 209شمارهٔ ۶۳۹: کجا از آتش می گرمی خوی تو می آید 210شمارهٔ ۶۴۰: آسودگی خاطر ناشاد مپرسید 211شمارهٔ ۶۴۱: بیستون روزی به یاد خاطر شادم رسید 212شمارهٔ ۶۴۲: بوالهوس لاف محبت زد و آزار کشید 213شمارهٔ ۶۴۳: حیرانی ما باغ و بهار است ببینید 214شمارهٔ ۶۴۴: چقدرها ز رهت نشو و نما می روید 215شمارهٔ ۶۴۵: دل چو خون شد ناز اشک پرده در نتوا ...216شمارهٔ ۶۴۶: ندیدنی است بساط جهان قدم بردار 217شمارهٔ ۶۴۷: زاهد در این بهار به ما توبه واگذا ...218شمارهٔ ۶۴۸: زنده دردم به درمانم چه کار 219شمارهٔ ۶۴۹: جام بر کف خاطر اندوهگین دارد بهار 220شمارهٔ ۶۵۰: ساغری دارد به کف هر قطره باران به ...221شمارهٔ ۶۵۱: دیوانه خطت دل ویرانه بهار 222شمارهٔ ۶۵۲: پیداست عکس چهره گل در هوای ابر 223شمارهٔ ۶۵۳: شبنم باغ وفا از خار دندان سخت تر 224شمارهٔ ۶۵۴: حسنش از گلزارها گلزارتر 225شمارهٔ ۶۵۵: دلم خون شد دل بیداد خوشتر 226شمارهٔ ۶۵۶: ساقی تبسم مژه کام بیشتر 227شمارهٔ ۶۵۷: سینه صافی با عداوت خویشتر 228شمارهٔ ۶۵۸: بیتابم ز حوصله صاحب کمال تر 229شمارهٔ ۶۵۹: شهید راز پنهان را سرافرازی نهان ب ...230شمارهٔ ۶۶۰: انداز لطفش از گل و گلزار تازه تر 231شمارهٔ ۶۶۱: خنده از گل جلوه از سرو خرامان تاز ...232شمارهٔ ۶۶۲: حیا پرورد نازی از دل اندوهگین مگذ ...233شمارهٔ ۶۶۳: خط آزادی پریشان می نماید در نظر 234شمارهٔ ۶۶۴: مستم و آن چشم شهلا در نظر 235شمارهٔ ۶۶۵: داردم شوق تو بیتاب سفر 236شمارهٔ ۶۶۶: زنجیر شوق ما شده روز و شب دگر 237شمارهٔ ۶۶۷: دیده ام از گرد گلگون تو جولان دگر 238شمارهٔ ۶۶۸: ای از غم تو هر رگ ما ریشه دگر 239شمارهٔ ۶۶۹: هر گردش چشم تو پریخانه دیگر 240شمارهٔ ۶۷۰: آشوب در قلمرو ترکش ندید تیر 241شمارهٔ ۶۷۱: به نام گریه من فال می زند زنجیر 242شمارهٔ ۶۷۲: نگنجد در سرم سودای زنجیر 243شمارهٔ ۶۷۳: بحر وجود محشر موج و حباب گیر 244شمارهٔ ۶۷۴: صیقل دل از غبار خاکساری یادگیر 245شمارهٔ ۶۷۵: دست اگر داری بغیر از دامن صحرا مگ ...246شمارهٔ ۶۷۶: ای برای دلم سراپا ناز 247شمارهٔ ۶۷۷: ز فیض ابر شد زانسان جهان سبز 248شمارهٔ ۶۷۸: پرتو شمع تو پروانه گداز است هنوز 249شمارهٔ ۶۷۹: سرمه واری در نظر زان خاک پا دارم ...250شمارهٔ ۶۸۰: راحتم شد بستر خواب و در آزارم هنو ...251شمارهٔ ۶۸۱: مایه عیش اسیران خاطر غمناک بس 252شمارهٔ ۶۸۲: قرار بخش دل تنگ یاد آن گل بس 253شمارهٔ ۶۸۳: گفتگویی شنیده ام که مپرس 254شمارهٔ ۶۸۴: دارم دل افروخته چون خلوت فانوس 255شمارهٔ ۶۸۵: نکرده دست تهی اهل دیده را قلاش 256شمارهٔ ۶۸۶: شراری را نماند جا در آتش 257شمارهٔ ۶۸۷: شکار آینه گردیده آه می رسدش 258شمارهٔ ۶۸۸: سینه تا شد قلمرو تیرش 259شمارهٔ ۶۸۹: خداوندا مکن کس را شهید خنجر نازش 260شمارهٔ ۶۹۰: صبا در نافه می غلطد ز گرد راه پاب ...261شمارهٔ ۶۹۱: کرده ام بسکه آرزوی خطش 262شمارهٔ ۶۹۲: ای چشم و چراغ آفرینش 263شمارهٔ ۶۹۳: گل گرفتار نقش بالینش 264شمارهٔ ۶۹۴: از قدش جلوه انتخاب فروش 265شمارهٔ ۶۹۵: ای کرده ز یاد ما فراموش 266شمارهٔ ۶۹۶: تا به کس روشن نسازم کفر ایمان بار ...267شمارهٔ ۶۹۷: بیکسیم ساخت خریدار خویش 268شمارهٔ ۶۹۸: جایی که گل از ناله کند بال و پر خ ...269شمارهٔ ۶۹۹: نسخه دارد لعلش از چشم حیاپرداز خو ...270شمارهٔ ۷۰۰: اشک بلبل نمک چش خویش 271شمارهٔ ۷۰۱: گر از تو بشنویم جواب سلام خویش 272شمارهٔ ۷۰۲: پرکاری معشوق نهان است در این باغ 273شمارهٔ ۷۰۳: اشک گلگونم به راه وعده می کارد چر ...274شمارهٔ ۷۰۴: بهارم گلستان در گلستان ضعف 275شمارهٔ ۷۰۵: همین دانسته چشمش جای می خون خوردن ...276شمارهٔ ۷۰۶: بر دلم آغوش صلح کل گشاید جنگ عشق 277شمارهٔ ۷۰۷: یکدلم گر چه پریشان نظرم ساخته عشق 278شمارهٔ ۷۰۸: خوابم شده تا سرمه بیداری توفیق 279شمارهٔ ۷۰۹: دارم دلی به سینه چو کژدم به زیر خ ...280شمارهٔ ۷۱۰: بیا ای هجر و وصلت مایه شیب و شباب ...281شمارهٔ ۷۱۱: شدی مست و زد چاک جیب قبا گل 282شمارهٔ ۷۱۲: دیدن رویش نه تنها می برد از یاد گ ...283شمارهٔ ۷۱۳: جلوه حسنت چمن پرداز گل 284شمارهٔ ۷۱۴: کرده ای انتخاب خنده گل 285شمارهٔ ۷۱۵: لبریز خنده است چمن از هوای گل 286شمارهٔ ۷۱۶: سرگرم داغ دل نکند آرزوی گل 287شمارهٔ ۷۱۷: بر تنم گردیده نقش بوریا تصویر دام 288شمارهٔ ۷۱۸: لبت به سهو نوازد گرم به یک دشنام 289شمارهٔ ۷۱۹: به خون تپیده شکاری ز صیدگاه توام 290شمارهٔ ۷۲۰: در وفا داری طلسم بیوفایی بسته ام 291شمارهٔ ۷۲۱: گر چه سودای تو یک عمر به سر داشته ...292شمارهٔ ۷۲۲: در زمین دل خود تخم رضا کاشته ام 293شمارهٔ ۷۲۳: فانوس شمع خلوت دیدار گشته ام 294شمارهٔ ۷۲۴: در دل از مستی فغان گم کرده ام 295شمارهٔ ۷۲۵: لاله داغم ز گلزار جگر جوشیده ام 296شمارهٔ ۷۲۶: مشغول یاد اوست دل پاره پاره ام 297شمارهٔ ۷۲۷: لب تر نکرده از می هستی پیاله ام 298شمارهٔ ۷۲۸: بس که خود را بسته دام بلا می خواس ...299شمارهٔ ۷۲۹: ز یادش بس که هشیارم به خون خویشتن ...300شمارهٔ ۷۳۰: اگر عاقل اگر دیوانه مستم 301شمارهٔ ۷۳۱: ز شور عشق هرگز تلخ از شیرین ندانس ...302شمارهٔ ۷۳۲: گر گمان وصل آن نامهربان می داشتم 303شمارهٔ ۷۳۳: آتش از آن گرمی نگاه گرفتم 304شمارهٔ ۷۳۴: خراب آباد بودم عشق را معمار خود ک ...305شمارهٔ ۷۳۵: با لبش همزبانیی کردم 306شمارهٔ ۷۳۶: دلی به خاک ره انتظار می بندم 307شمارهٔ ۷۳۷: نظر گشودم و سر منزل تو را دیدم 308شمارهٔ ۷۳۸: به کویش در لباس بوالهوس بسیار گرد ...309شمارهٔ ۷۳۹: نگران که بود رشک به حسرت دارم 310شمارهٔ ۷۴۰: غمی رنگین تر از گلزار دارم 311شمارهٔ ۷۴۱: پیاله بر کف و چشم تو در نظر دارم 312شمارهٔ ۷۴۲: نگه در دیده مانند گلی در دام خس د ...313شمارهٔ ۷۴۳: خصم را زخمی شمشیر تحمل دارم 314شمارهٔ ۷۴۴: دلم گداخت سر ساغر گران دارم 315شمارهٔ ۷۴۵: سر و برگ هر شمع یا گل ندارم 316شمارهٔ ۷۴۶: دلی زخم انتخاب خنده گل در چمن دار ...317شمارهٔ ۷۴۷: نمی گنجد به محشر فوج عصیانی که من ...318شمارهٔ ۷۴۸: اگر شادم از غم رهایی ندارم 319شمارهٔ ۷۴۹: ز خون دیده و لخت جگر رنگین شبی دا ...320شمارهٔ ۷۵۰: دل پر حسرتی دارم غم کم فرصتی دارم 321شمارهٔ ۷۵۱: نیم دیوانه تنها با محبت همسری دار ...322شمارهٔ ۷۵۲: سراپا یکدلم درد تمنای کسی دارم 323شمارهٔ ۷۵۳: ستمکش چون دل خس پاره آتش دلی دارم 324شمارهٔ ۷۵۴: درد و داغ نهانیی دارم 325شمارهٔ ۷۵۵: بود روزی که پا ز این گل برآرم 326شمارهٔ ۷۵۶: حرفی از شعله خویت به زبان می آرم 327شمارهٔ ۷۵۷: گل داغم از رنگ و بو می گریزم 328شمارهٔ ۷۵۸: منم که نشئه می از خمار نشناسم 329شمارهٔ ۷۵۹: کاروان اشکم از اقلیم حیرت می رسم 330شمارهٔ ۷۶۰: خوار عشقم به اعتبار قسم 331شمارهٔ ۷۶۱: هوای خلد ندارم به کوی یار قسم 332شمارهٔ ۷۶۲: ز دست دل گهی در آتش و گه در چمن ب ...333شمارهٔ ۷۶۳: خوش آن نفس که غباری ز خاک کوی تو ...334شمارهٔ ۷۶۴: در نظر نقش و نگارت می کشم 335شمارهٔ ۷۶۵: تفسیر خموشی شده گویایی عشقم 336شمارهٔ ۷۶۶: حدیث لعل تو را گر چه مختصر دانم 337شمارهٔ ۷۶۷: ز چشم تر نمی آید تماشایی که من دا ...338شمارهٔ ۷۶۸: اگر بیهوده گردم شهر از صحرا نمی د ...339شمارهٔ ۷۶۹: کو جنون تا از می وارستگی ساغر زنم 340شمارهٔ ۷۷۰: صلحم نساخت با تو در جنگ می زنم 341شمارهٔ ۷۷۱: مستم پیاله بر سر افسانه می زنم 342شمارهٔ ۷۷۲: صد زبان گر بهر عذر مدعا پیدا کنم 343شمارهٔ ۷۷۳: کو جنون کز سنگ طفلان خانه ای پیدا ...344شمارهٔ ۷۷۴: کو فرصتی که شکوه ندانسته سر کنم 345شمارهٔ ۷۷۵: از صبر من آزرده شد تا چند آزارش ک ...346شمارهٔ ۷۷۶: کو جنون کز می سودا قدحی نوش کنم 347شمارهٔ ۷۷۷: آن را که من زمال جهان محتشم کنم 348شمارهٔ ۷۷۸: یاد چشمی را به افسون رام الفت می ...349شمارهٔ ۷۷۹: گاه با مجنون و گاهی با صبا سر می ...350شمارهٔ ۷۸۰: روزگاری شد که با عشق آشنایی می کن ...351شمارهٔ ۷۸۱: ز دودمان دل و دیده یادگار منم 352شمارهٔ ۷۸۲: چه سرخوشم که ندانم دل و کباب از ه ...353شمارهٔ ۷۸۳: دشمن و دوست بگو با هم در ساخته ای ...354شمارهٔ ۷۸۴: پیمان توبه در صف مستان شکسته ایم 355شمارهٔ ۷۸۵: با خون دل غبار خطش را سرشته ایم 356شمارهٔ ۷۸۶: سیماب توشه سفر خواب کرده ایم 357شمارهٔ ۷۸۷: تا نکته ای ز علم و ادب گوش کرده ا ...358شمارهٔ ۷۸۸: مصرع پیچیده زنجیر سودا خوانده ایم 359شمارهٔ ۷۸۹: تا از دل و دین جدا نگشتیم 360شمارهٔ ۷۹۰: چون توکل هر کجا رفتیم استغنا زدیم 361شمارهٔ ۷۹۱: عقلیم و طفل مکتب نادانی خودیم 362شمارهٔ ۷۹۲: ماییم و یاد دوست غنیمت کجا بریم 363شمارهٔ ۷۹۳: بار امید و ناز قناعت نمی کشیم 364شمارهٔ ۷۹۴: ما درد به درمان مسیحا نفروشیم 365شمارهٔ ۷۹۵: آسمان را رحم می آید به سرگردانیم 366شمارهٔ ۷۹۶: با دل به هرزه دست و گریبان چرا شو ...367شمارهٔ ۷۹۷: زخم دل گر شده بیکار به مرهم ندهیم 368شمارهٔ ۷۹۸: آشفته دلی دارم چون ساغر بد مستان 369شمارهٔ ۷۹۹: لخت جگر پاره بر آه نفس افشان 370شمارهٔ ۸۰۰: محراب دعا ساخته ام آن صف مژگان 371شمارهٔ ۸۰۱: ز خاک اهل دل بوی وفایی می توان بر ...372شمارهٔ ۸۰۲: بهانه را پر پرواز می توان کردن 373شمارهٔ ۸۰۳: گلزار مستمندان روی تو سیر دیدن 374شمارهٔ ۸۰۴: خوش بهشتی است روی او دیدن 375شمارهٔ ۸۰۵: به نهانخانه وحدت گذری پیدا کن 376شمارهٔ ۸۰۶: حال زار مرا تماشا کن 377شمارهٔ ۸۰۷: دل را به یاد مهر و وفا آشنا مکن 378شمارهٔ ۸۰۸: می بین چنین و یک نگه آشنا مکن 379شمارهٔ ۸۰۹: قتل ارباب هوس نامزد ناز مکن 380شمارهٔ ۸۱۰: جان بده ناکام و کام آرزو حاصل مکن 381شمارهٔ ۸۱۱: زاهد به جان زهد که آزار من مکن 382شمارهٔ ۸۱۲: زاهد بجز آزار ما کاری مکن کاری مک ...383شمارهٔ ۸۱۳: خوی آتش پیشه را تعلیم خود رایی مک ...384شمارهٔ ۸۱۴: دیده را روشن سواد سطر بینایی مکن 385شمارهٔ ۸۱۵: شعله پر ریزد به صید خاطر ناشاد من 386شمارهٔ ۸۱۶: ز بس در عشق شد صرف خموشی روزگار م ...387شمارهٔ ۸۱۷: بهار سوختن بخشیده سامانی به داغ م ...388شمارهٔ ۸۱۸: گه استغنا گهی رو دیده ام من 389شمارهٔ ۸۱۹: مبین خوار اگر هست اگر نیستم من 390شمارهٔ ۸۲۰: چو اخگر شعله پرورد است مغز استخوا ...391شمارهٔ ۸۲۱: چون شعله آبروی نیاز است خون من 392شمارهٔ ۸۲۲: گر افسرده گر سرکش است آه من 393شمارهٔ ۸۲۳: گر به محشر لطف ساقی عذرخواه آید ب ...394شمارهٔ ۸۲۴: دچارم گر شود آیینه گوید سیر باغ ا ...395شمارهٔ ۸۲۵: چشم بیگانگی پناه ببین 396شمارهٔ ۸۲۶: بیا و در دلم ای وحشت آشنا بنشین 397شمارهٔ ۸۲۷: سروری چنین و جلوه رعنایی اینچنین 398شمارهٔ ۸۲۸: صبر و شکیب دیده و جان و دلم از او 399شمارهٔ ۸۲۹: سرو رعنا غبار جلوه او 400شمارهٔ ۸۳۰: رو دیده ام زگرمی بی اختیار تو 401شمارهٔ ۸۳۱: بیا در آتشم افکن بگو ببین و برو 402شمارهٔ ۸۳۲: خونم به جوش آمده تیغ نگاه کو 403شمارهٔ ۸۳۳: نگه خون شد به چشم دیدنی کو 404شمارهٔ ۸۳۴: گریزان خودم از شرم بیتابی پناهی ک ...405شمارهٔ ۸۳۵: هر نقش قدم چشمه خون است در این را ...406شمارهٔ ۸۳۶: خبر ز سوز نداری سروده نای که چه 407شمارهٔ ۸۳۷: طفل است و بدخو جوید بهانه 408شمارهٔ ۸۳۸: همه تن آینه ای دست بر آیینه منه 409شمارهٔ ۸۳۹: چشم است و نور دیده خیالت در آینه 410شمارهٔ ۸۴۰: اگر از خنده گر از چین جبین ساخته ...411شمارهٔ ۸۴۱: دارم ز کاوش مژه ات جان تازه ای 412شمارهٔ ۸۴۲: طرف کلاهی از مژه بالا شکسته ای 413شمارهٔ ۸۴۳: ملک حیا به شرم نگاهی گرفته ای 414شمارهٔ ۸۴۴: بند از پایم برای امتحان دزدیده ای 415شمارهٔ ۸۴۵: ای عمر فتنه شوخی مژگان کیستی 416شمارهٔ ۸۴۶: به سویم آمدی شیدای خویشم ساختی رف ...417شمارهٔ ۸۴۷: در آتش دارم از هر عضو بندی 418شمارهٔ ۸۴۸: هشیاریم گلی ز گلستان بیخودی 419شمارهٔ ۸۴۹: گه رنگ خزان گه چمن آرای بهاری 420شمارهٔ ۸۵۰: زبیدرد محبت حال اهل دل چه می پرسی 421شمارهٔ ۸۵۱: خراب گشته ز ویرانه که می پرسی 422شمارهٔ ۸۵۲: نکند گر چه کسی گوش به فریاد کسی 423شمارهٔ ۸۵۳: دل را چگونه منع محبت کند کسی 424شمارهٔ ۸۵۴: اگر در خواب خود را دیده باشی 425شمارهٔ ۸۵۵: و ما فیهما غیر جذب الوفا شیء 426شمارهٔ ۸۵۶: دیده خاک راه جولان تو بودی کاشکی 427شمارهٔ ۸۵۷: داریم بر تو احترامی 428شمارهٔ ۸۵۸: هر جلوه که در دیده ما کرده سلامی 429شمارهٔ ۸۵۹: هیچ دانی که چرا خوش چشمی 430شمارهٔ ۸۶۰: درد دل ز آن بیشتر دارم که تدبیرش ...431شمارهٔ ۸۶۱: همه نازی نیاز می بینی 432شمارهٔ ۸۶۲: مستی سراسر سفر ناز می روی 433شمارهٔ ۸۶۳: نمی دانم زبان دادخواهی 434شمارهٔ ۸۶۴: به طوفان اشکی به غوغای آهی 435شمارهٔ ۸۶۵: به استقبال مژگان سیاهی 436شمارهٔ ۸۶۶: خویش آیینه دار خود رایی 437شمارهٔ ۸۶۷: نه سوخته الفت دردم نه دوایی 438شمارهٔ ۸۶۸: دیده از جوش گریه دریایی 439شمارهٔ ۸۶۹: دل کشته آرزوست می گویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ