کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گرچه از سامان حیرانی نظر درویش نیست
    جلوه بسیار است دل را یک تماشا بیش نیست
    سیر کردم عالم الفت خوشا بیگانگی
    هجر و وصل دوستان خواب و خیالی بیش نیست
    نکهت گلدسته قسمت نمی سازد به کام
    هیچ اگر نبود کسی را در جهان درویش نیست
    هر میی دارد خماری گرچه صاف حیرت است
    کامجویان کامجویان نوشها بی نیش نیست
    رفتگان بیهوده از گردون شکایت کرده اند
    خانمان برهم زنی چون عشق کافر کیش نیست
    لب اگر بر هم زنی مجنون جوابت می دهد
    تا عدم از ملک هستی راه حرفی بیش نیست
    گشت معلومم نگاهش هرزه گردی کرده است
    هیچکس در پیش چشمش چون تغافل کیش نیست
    سینه صافم گشته ام در کوچه دلها اسیر
    هیچکس را دشمنی بدخواه تر از خویش نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha