کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از هر آتشکده ای سینه فگاری پیداست
    خاطر نازکی از هر سر خاری پیداست
    هر دلی بتکده نقش و نگاری دارد
    من و آن نقش که از چهره یاری پیداست
    صیدگاه دلم آیا ورق جلوه کیست
    که ز هر نقش قدم زخم شکاری پیداست
    چه توان کرد که در عالم بی بال و پری
    جوهر ذره ز هر مشت غباری پیداست
    اضطرابم دگر از باده تمکین سرشار
    شوخیش داده به خود باز قراری پیداست
    می توان نقش زد افسردگی از چهره خصم
    نگهش همچو غباری ز مزاری پیداست
    سیرها می کنم از آینه عشق و جنون
    هر طرف می نگرم باغ و بهاری پیداست
    کوهساری است جنون در نظر شوق اسیر
    که ز هر دامن او ابر بهاری پیداست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha