کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا سازم آشنایت نا آشنا نگارا
    بیگانه کردم از خویش یاران آشنا را
    با آنکه جز صبا نیست پیکی ز من به کویش
    خواهم که ره نباشد در کوی او صبا را
    چون من کسی گذارد سر بر خط غلامیش
    بیرون چرا نهد کس از حد خویش پارا؟
    از نو چه خواهد آرد کس را به دام عشقش
    با عاشقان دیرین کمتر کند جفا را
    با جور آن جفاجو چندان نکرده ام خو
    کآرم به خاطر از او اندیشه ی وفا را
    دردم بلای هجران درمان وصال جانان
    دردا که نیست درمان این درد بی دوارا
    گفتم که: گویم امشب تنها به او غم دل
    بی مدعی نیاید چون یافت مدعا را
    از رخ به خلق بنمود آثار صنع معبود
    وز خویش کرد خوشنود هم خلق و هم خدا را
    اکنون (سحاب) کآنجاره یافتند اغیار
    شادم از این که ره نیست در کوی دوست ما را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha