کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کو طاقت دیدار گرفتم که تواند
    سوی تو مرا جذبه ی عشق تو کشاند
    یک روز نباشد که بدانیم کجائی
    با آن که زبیگانه بپرسیم و بداند
    بیطاقتی من زحد افزون شد و ترسم
    بسیار جفاهای توناکرده بماند
    بیداد بتان غایت مقصود دل ماست
    یا رب که زدل داد من خسته ستاند
    هم جور تو باشد که فزون باد دمادم
    چیزی گرم از سنگ جفای تو رهاند
    باشد شبی آیا که مرا آن مه بی مهر
    در بزم وصالش زره مهر بخواند
    برخیزد و در بر رخ اغیار ببندد
    بنشیند و در پهلوی خویشم بنشاند
    ای چشم (سحاب) اشک فشان باش که جز تو
    کس نیست که بر آتشم آبی بفشاند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha