کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در عشق چو باید که به ناچار بمیرم
    از جور تو به کزغم اغیار بمیرم
    هر شب دهیم وعده ی دیدار که تا صبح
    صد بار شوم زنده و صد بار بمیرم
    گیرم به نگاهی ز تو صد حسرتم افزود
    دیگر بسرم بگذر و بگذار بمیرم
    امشب که بدیدار توام زنده چو شمع آه
    دانم که شود صبح پدیدار بمیرم
    مرغ قفس از حال من آگه شود آن روز
    کز حسرت مرغان گرفتار بمیرم
    می گفت زبسیاری جورش دم مرگم
    می خواست که با حسرت بسیار بمیرم
    یا درد مرا چاره بکن یا چو (سحابم)
    نومید کن از چاره که ناچار بمیرم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha