سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۲۸: در عشق چو باید که به ناچار بمیرم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در عشق چو باید که به ناچار بمیرم از جور تو به کزغم اغیار بمیرم هر شب دهیم وعده ی دیدار که تا صبح صد بار شوم زنده و صد بار بمیرم گیرم به نگاهی ز تو صد حسرتم افزود دیگر بسرم بگذر و بگذار بمیرم امشب که بدیدار توام زنده چو شمع آه دانم که شود صبح پدیدار بمیرم مرغ قفس از حال من آگه شود آن روز کز حسرت مرغان گرفتار بمیرم می گفت زبسیاری جورش دم مرگم می خواست که با حسرت بسیار بمیرم یا درد مرا چاره بکن یا چو (سحابم) نومید کن از چاره که ناچار بمیرم سحاب اصفهانی