کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به بند زلف آن دلبر دلم همراه جان مانده
    به دامی مانده مرغی لیک با هم آشیان مانده
    تا تو رفتی جفا با من کنی من مردم و شادم
    که در دل حسرت جور منت ای آسمان مانده
    نباید کرد عیب آن را که شد در خانقه ساکن
    همینش بس که دور از درگه پیرمغان مانده
    به گوش او ندارد هیچ با بانگ جرس فرقی
    فغان خسته ای کاندر قفای کاروان مانده
    برد گلچین گل ای بلبل چه از باد خزان نالی
    کدامین گل که در گلزار تا فصل خزان مانده
    زدوری کردن از من او زدور از او نمودن من
    هم آن از روی من هم من خجل از روی آن مانده
    بود ز آن لب (سحاب) اینک عیان سر چشمه ی حیوان
    چه غم از چشم کس گر چشمه ی حیوان نهان مانده

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha