کشم ار جور ازو باز وفا می خواهم
بین چها می کشم از یار و چها میخواهم
از خدا بر کف او تیغ جفا می خواهم
راحت خلق خدا را زخدا میخواهم
بس که خواهم که به آمیزش کس خو نکنی
خویش را هم ز تو پیوسته جدا میخواهم
گر چه بیداد بتان کشت مرا لیک ای دل
داد خود را ز تو در روز جزا میخواهم
بس دگر باره مرا شوق گرفتاری توست
خویشتن را ز کمند تورها میخواهم
ساده خواهم لبت از سبزه ی خط آری دور
خضری را زلب آب بقا میخواهم