کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز خاک کویش ای دل گاهگاهی دیده روشن کن
    و گرز آن هم نئی خرسند یاد از حسرت من کن
    پی آسایش ای مرغ چمن در دام مسکن کن
    شوی هر گه که دل تنگ از اسیر یاد گلشن کن
    به آن حالم که در دل داشت شوق دیدنش عمری
    کنون ای همدم از بالین من برخیز و شیون کن
    به کیش دوستی منع رقیبان غایتی دارد
    که می گوید تمام خلق را با خویش دشمن کن
    به رغم من به بزم غیر شبها تا سحر ماندی
    به زغم غیر هم گاهی نگاهی جانب من کن
    گر از سنگ جفا ای طایر دل ایمنی خواهی
    به هر بامی که بینی عزتی داری نشیمن کن
    به باغ دوستی هر گل کز آب دیده پروردی
    (سحاب) از دیده مانند منش اکنون بدامن کن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha