سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۸۱: ز خاک کویش ای دل گاهگاهی دیده روشن کن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز خاک کویش ای دل گاهگاهی دیده روشن کن و گرز آن هم نئی خرسند یاد از حسرت من کن پی آسایش ای مرغ چمن در دام مسکن کن شوی هر گه که دل تنگ از اسیر یاد گلشن کن به آن حالم که در دل داشت شوق دیدنش عمری کنون ای همدم از بالین من برخیز و شیون کن به کیش دوستی منع رقیبان غایتی دارد که می گوید تمام خلق را با خویش دشمن کن به رغم من به بزم غیر شبها تا سحر ماندی به زغم غیر هم گاهی نگاهی جانب من کن گر از سنگ جفا ای طایر دل ایمنی خواهی به هر بامی که بینی عزتی داری نشیمن کن به باغ دوستی هر گل کز آب دیده پروردی (سحاب) از دیده مانند منش اکنون بدامن کن سحاب اصفهانی