کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به ناکامی دهم جان چون ببینم روی گلفامش
    که گر حاصل نشد کام من او حاصل شود کامش
    زند هر سنگ بهر راندنم بر بال و پر گردد
    برای ماندنم عذری دگر در گوشه ی بامش
    نقاب زلف مشکین هر که بیند بر رخش داند
    که روز عاشقان یکسان بود هم صبح و هم شامش
    دلا نومید باش از وصل او کز کوی او قاصد
    چنین کآهسته می آید توان دانست پیغامش
    به کار خود در آغاز غمش درماندم و کاری
    که آغازش چنین باشد چه خواهد بود انجامش
    همین دانم که دارم سالها عشق پریرویی
    ولی نگذاردم غیرت که پرسم از کسی نامش
    (سحاب) از آتش شوق وصالش سوخته است اما
    همان بیرون نرفته است از دل این اندیشه ی خامش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha