کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خوشا آن روزگار خوش که با من بود یاری خوش
    جدا ز آن یار خوش دیگر ندیدم روزگاری خوش
    نمیدانم به صید دل چه آمد آنقدر دانم
    که در خون می تپد از شهسواری خوش شکاری خوش
    نوید کشتنم آن شوخ امشب داده و دارم
    به امید وفای وعده ی خوش انتظاری خوش
    بود زان شهریارم شهر دل ویران و حیرانم
    که چون ویران شود شهری که دارد شهریاری خوش؟
    غمم از غمگساران گرچه دایم در دل ست اما
    نباشد نا خوش آن غم را که باشد غمگساری خوش
    نه وصلش خوش بود نه هجر و نه شادی نه غمناکی
    خطا گوید که گوید عشق بازی هست کاری خوش
    بود در صید گاهت شهسوارا تا کیم حسرت؟
    بر آن صیدی که از دنبال دارد شهسواری خوش
    (سحابا) همچو مرهم بر دل عشاق خار غم
    خوش است اما اگر خاری بود از گلعذاری خوش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha