سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۶: کو طاقت دیدار گرفتم که تواند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کو طاقت دیدار گرفتم که تواند سوی تو مرا جذبه ی عشق تو کشاند یک روز نباشد که بدانیم کجائی با آن که زبیگانه بپرسیم و بداند بیطاقتی من زحد افزون شد و ترسم بسیار جفاهای توناکرده بماند بیداد بتان غایت مقصود دل ماست یا رب که زدل داد من خسته ستاند هم جور تو باشد که فزون باد دمادم چیزی گرم از سنگ جفای تو رهاند باشد شبی آیا که مرا آن مه بی مهر در بزم وصالش زره مهر بخواند برخیزد و در بر رخ اغیار ببندد بنشیند و در پهلوی خویشم بنشاند ای چشم (سحاب) اشک فشان باش که جز تو کس نیست که بر آتشم آبی بفشاند سحاب اصفهانی