بگشای پای ما که کمند وفای تو
محکم تر است از همه بندی به پای ما
رفتیم از پی دل و دانی به راه عشق
گمراه تر از ما که بود رهنمای ما
گر چون تو دلبری برد از کف دل ترا
آگه شوی ز حال دل مبتلای ما
چون مرگ غیر باعث آزردگی تست
شادیم از این که نیست اثر در دعای ما
تیغ از میان کشیدی و از دل کشیدی آه
کشتی از آن و دادی ازین خونبهای ما
خواهیم مرگ مدعی و خویش تا شود
هم مطلب تو حاصل و هم مدعای ما
بیماری رقیب به حالم نکرد سود
سازد مگر وسیله ی دیگر خدای ما
حیران که در دل که کند جا غم جهان
تا شد بر آستانه ی میخانه جای ما
تا چیست سر اینکه به بیگانگان (سحاب)
زود آشنا شود بت دیر آشنای ما