گرنه یک گل چون گل روی تو در گلزار نیست
ناله ی بلبل چرا چون ناله ی من زار نیست
بر سر بالینم آوقت نگاه واپسین
تا بدانی جان سپردن آنچنان دشوار نیست
گو هوای عشق بازی راز سر بیرون کند
هر که او را طالعی چون طالع اغیار نیست
تا به کی بیدار خواهی بود دانی چشم من؟
تا که چشم بخت من چون چشم من بیدار نیست
تار چشمم گشته جاری اشک پی در پی (سحاب)
خلق را اندیشه ی این آه آتشبار نیست