کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر زمان دامن به خون بی گناهی تر کند
    چون رسد نوبت بمن اندیشه از محشر کند
    سالها کردیم بر کوی تو در سر خاکها
    تا که در کوی تو دیگر خاک ما بر سر کند
    قوت یک آه دارد دل نمیداند کز آن
    چاره ی بیداد آن یا کینه ی اختر کند
    دست هجران تواش در بر کند صد جامه چاک
    هر که روزی خلعت وصل ترا در بر کند
    پر بود چون ساغر من دایم از خون جگر
    بعد مردن دگر کسی خاک مرا ساغر کند
    گاهی از وارستگی حرفی برای مصلحت
    با رقیبان گویم و ترسم که او باور کند
    آتش غم صرصر هجرش کند با من (سحاب)
    آنچه آتش با گیا صرصر به خاکستر کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha