کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دم مرگ است و بازم دل بود در فکر یار خود
    اجل در کار خود مشغول و من و من در فکر کار خود
    همی خواند به عشق دیگرانم بی نیازی بین
    که صیادم به صیاد دگر بخشد شکار خود
    عنانم او کشد هر سوی و من از دست خود نالم
    که خود دادم بدست او عنان اختیار خود
    مپرس از من چه نامی و زکجائی رفت ای همدم
    مرا هم نام خود از یاد و هم نام دیار خود
    ز آه آتشین خود فروزم آتشی هر شب
    کز آن آتش مگر روشن کنم شبهای تار خود
    ز عشق چون خودی شد کار او هم مشکل و اکنون
    هم او در کار خود درمانده و هم من بکار خود
    به خود بس مژده ی وصل از زبانش دادم و نامد
    (سحاب) او شرمسار من شد و من شرمسار خود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha