سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۱: هر زمان دامن به خون بی گناهی تر کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر زمان دامن به خون بی گناهی تر کند چون رسد نوبت بمن اندیشه از محشر کند سالها کردیم بر کوی تو در سر خاکها تا که در کوی تو دیگر خاک ما بر سر کند قوت یک آه دارد دل نمیداند کز آن چاره ی بیداد آن یا کینه ی اختر کند دست هجران تواش در بر کند صد جامه چاک هر که روزی خلعت وصل ترا در بر کند پر بود چون ساغر من دایم از خون جگر بعد مردن دگر کسی خاک مرا ساغر کند گاهی از وارستگی حرفی برای مصلحت با رقیبان گویم و ترسم که او باور کند آتش غم صرصر هجرش کند با من (سحاب) آنچه آتش با گیا صرصر به خاکستر کند سحاب اصفهانی