کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اگر این روزگار و این زمانه است
    به عالم قصه ی راحت فسانه است
    به من دارد گمان نیم جانی
    به قاصد مژده ی وصلم بهانه است
    به کنج دام او جایی که هرگز
    نمی آید به یادم آشیانه است
    دل خلقی از آن زلف پریشان
    پریشان همچو زلف او ز شانه است
    نگردد صید صیادی دل من
    مگر کز زلف و خالش دام و دانه است
    نه هر دل واقف از اسرار عشق است
    نه این در هر صدف را در میانه است
    چو بشکافی درون صد صدف را
    یکی را در میان دری یگانه است
    زبانی نیست تا رازم کند فاش
    ولی ز آه درونم صد زبانه است
    در این ره کی رسد بارم به منزل
    که راه عشق راهی بیکرانه است
    (سحاب) از چشمه ی حیوان خضر را
    مرا ز آن لب حیات جاودانه است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha