به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانیغزل هاشمارهٔ ۴۱: گر خرد سنجد مه روی تو را با آفتاب

1850عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

گر خرد سنجد مه روی تو را با آفتاب
آنقدر بیند تفاوت کز سهابا آفتاب
ماه دوشت دیده مهر امروز شرمش باد اگر
باز طالع گردد امشب ماه و فردا آفتاب
آفتاب و سرو می گفتم تو را گر داشتی
عارض تابنده سرو و قدر عنا آفتاب
هر شب اندازد سپر از تیر آه من بلی
چون تو کی دارد دلی از سنگ خارا آفتاب؟
گفتمش: چون بینمت پنهان شوی گفتا: بلی
چون (سحاب) آید نگردد آشکارا آفتاب
آفتاب از آفتاب عارضت روشن چنانک
ز آفتاب چتر شاهنشاه دنیا آفتاب
آفتاب سلطنت فتحعلی شه آن که سود
بر درش هر شام روی عالم آرا آفتاب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۰: از آب و اشک ای لبت از خوی می در آب 2شمارهٔ ۴۱: گر خرد سنجد مه روی تو را با آفتاب 3شمارهٔ ۴۲: روز آن را که سیه گشت ز چشم سیهت 4شمارهٔ ۴۳: ز خشم و جنگ تو جان بس ملول و دلتنگ ...5شمارهٔ ۴۴: در خواب هم ز وصل تو کس کامیاب نیست 6شمارهٔ ۴۵: گویند که در شرع نبی باده حرام است 7شمارهٔ ۴۶: تا به کی باشد به بزم غیر یا در کوی ...8شمارهٔ ۴۷: از زلف و رخت روز و شبم تیره و تار ...9شمارهٔ ۴۸: در ره عشق اختیار از دست رفت 10شمارهٔ ۴۹: چون یوسف من گر به نکوئی پسری داشت 11شمارهٔ ۵۰: بسکه در عهدت به ما بیداد رفت 12شمارهٔ ۵۱: چه عجب گر دلم از عشق تو در تاب و ت ...13شمارهٔ ۵۲: به بزم ای زاهد اینک می سبیل است 14شمارهٔ ۵۳: ندارد تحفه ی جان گر حقارت 15شمارهٔ ۵۴: مرا طاقت پرو غم اندکی نیست 16شمارهٔ ۵۵: دو عقیقت دو چشمه ی نوش است 17شمارهٔ ۵۶: اگر این روزگار و این زمانه است 18شمارهٔ ۵۷: در حریم وصل تو از رشک کارم مشکل اس ...19شمارهٔ ۵۸: چون خیال او زجان مهجور نیست 20شمارهٔ ۵۹: فغان زاغ درین باغ با هزار یکی است 21شمارهٔ ۶۰: سویش ره آمد شد هر بوالهوسی نیست 22شمارهٔ ۶۱: به کوی یار مرا جور آسمان نگذاشت 23شمارهٔ ۶۲: آنکه بی غم نه یک زمان دل ماست 24شمارهٔ ۶۳: مدار امید وفا از دلی که کین دانست 25شمارهٔ ۶۴: مدعی بی تو در بلای من است 26شمارهٔ ۶۵: جز دام توام شکر که جای دگری نیست 27شمارهٔ ۶۶: تا زهر صید نه در دام تو غوغایی هست 28شمارهٔ ۶۷: نه همین کوی تو از لوث رقیبان پاک ن ...29شمارهٔ ۶۸: با آنکه هیچ میل کسی در دل تو نیست 30شمارهٔ ۶۹: خوش آنکه چشم تو گاهی بمن نگاهی داش ...31شمارهٔ ۷۰: گفتی دل از قفای نکویان کدام رفت 32شمارهٔ ۷۱: آن چه شمعی است فروزنده رخ یار من ا ...33شمارهٔ ۷۲: تا صحبت یار دلنواز است 34شمارهٔ ۷۳: بگذشت زجان هر کس و از آن سر کو رفت 35شمارهٔ ۷۴: زاهل امتحان کس در میان نیست 36شمارهٔ ۷۵: پایان شب هجر تو خواهم پی حاجات 37شمارهٔ ۷۶: چو حاصل است ترا وصل یار حور سرشت 38شمارهٔ ۷۷: بر سر رحم آسمان و یار به کین است 39شمارهٔ ۷۸: داد چو بر زلف سمن سا شکست 40شمارهٔ ۷۹: با غیر ز می پر است جامت 41شمارهٔ ۸۰: در دلم خار غم خلیده ی اوست 42شمارهٔ ۸۱: گرنه یک گل چون گل روی تو در گلزار ...43شمارهٔ ۸۲: روشن از شعله ی دل عارض جانانه ی ما ...44شمارهٔ ۸۳: یاری مخواه از آن که به ما سازگار ن ...45شمارهٔ ۸۴: بدامگاه غمت دل فتاده و شاد است 46شمارهٔ ۸۵: امشب آن شمع شب افروز به کاشانه ی ک ...47شمارهٔ ۸۶: خوش دولتی است وصل تو نعمت حیات 48شمارهٔ ۸۷: درین زمانه به هر گوشه بی زبانی هست 49شمارهٔ ۸۸: جان کیست ندانم که در این شهر برایت 50شمارهٔ ۸۹: چسان سراغ تو گیرم ز خلق من که برای ...51شمارهٔ ۹۰: ز جور یار و گردون دل غمین است 52شمارهٔ ۹۱: در بساط عاشقی از عشق غیر از نام نی ...53شمارهٔ ۹۲: اشک من مانع آه سحری نیست که نیست 54شمارهٔ ۹۳: آنرا که زهجر دردناک است 55شمارهٔ ۹۴: همین نه غیر رخ یار دید و هیچ نگفت 56شمارهٔ ۹۵: حکایت لب شیرین عبارتت به عبارت 57شمارهٔ ۹۶: آن دل آرام که دل آینه دار رخ اوست 58شمارهٔ ۹۷: عشق جانان را به جز ویرانه ی دل خان ...59شمارهٔ ۹۸: خطا نکرده بود روزم از تو تار عبث 60شمارهٔ ۹۹: به غیر مرگ که دور از توام به آن مح ...61شمارهٔ ۱۰۰: آنرا که درد عشق تو ره یافت در مزا ...62شمارهٔ ۱۰۱: هر که را در کیش او نهی است راح 63شمارهٔ ۱۰۲: ز صاف راح بکش هر صباح جام صبوح 64شمارهٔ ۱۰۳: ز شیخ ما چه شماری هزار فعل قبیح؟65شمارهٔ ۱۰۴: پوشد اگر نهان نه کنی در نقاب رخ 66شمارهٔ ۱۰۵: فغان که زاغ به گلشن زبسکه شد گستا ...67شمارهٔ ۱۰۶: عشقت ز هر چه جز تو فراموشی آورد 68شمارهٔ ۱۰۷: نگیرد تا دلت در دل دری چند 69شمارهٔ ۱۰۸: هر گل که پس از مردنم از خاک بر آم ...70شمارهٔ ۱۰۹: اگر کام من سال و ماهی برآید 71شمارهٔ ۱۱۰: با چشم تر هر جا روم کآن سرو بالا ...72شمارهٔ ۱۱۱: گر یار بحالم نظری داشته باشد 73شمارهٔ ۱۱۲: میل رفتن گر از آن گوشه ی بامم باش ...74شمارهٔ ۱۱۳: دل که او بیخبر از روز سیاهش باشد 75شمارهٔ ۱۱۴: گفتی دل نا شاد تو را شاد توان کرد 76شمارهٔ ۱۱۵: زروی لطف اگر یار در کنار نشیند 77شمارهٔ ۱۱۶: ساقی بیار باده که ایام دی رسید 78شمارهٔ ۱۱۷: هر آن خصمی که با من آسمان کرد 79شمارهٔ ۱۱۸: که با آن شاه خوبان شمه ای از حال ...80شمارهٔ ۱۱۹: نیند طالب می عاشقان که خوردستند 81شمارهٔ ۱۲۰: آن شوخ را ز دوستیم تا خبر نبود 82شمارهٔ ۱۲۱: هر زمان دامن به خون بی گناهی تر ک ...83شمارهٔ ۱۲۲: دل از باد صبا ز احوال دلبر چون خب ...84شمارهٔ ۱۲۳: دم مرگ است و بازم دل بود در فکر ی ...85شمارهٔ ۱۲۴: با من فلک هزار جفا هر زمان کند 86شمارهٔ ۱۲۵: نثارت جان کنم گر زر نباشد 87شمارهٔ ۱۲۶: چو زلف بر مه رویش نقاب میگردد 88شمارهٔ ۱۲۷: سکندر آگهیش گرز لعل جانان بود 89شمارهٔ ۱۲۸: تا زحال دل من دلبر من غافل بود 90شمارهٔ ۱۲۹: چون من هر کس که از جان سیر باشد 91شمارهٔ ۱۳۰: دل اگر از غم او کار مرا مشکل کرد 92شمارهٔ ۱۳۱: هر کجا کو به چنین خط و چنان خال ر ...93شمارهٔ ۱۳۲: امیدواری من در جهان وصال تو باشد 94شمارهٔ ۱۳۳: دانی که از کیم می وصلت به جام بود 95شمارهٔ ۱۳۴: کدام تیر بلا ترکش زمانه ندارد 96شمارهٔ ۱۳۵: اگر وقت سحر در ناله ی هر کس اثر ب ...97شمارهٔ ۱۳۶: کو طاقت دیدار گرفتم که تواند 98شمارهٔ ۱۳۷: با دل آگه شدم آن شوخ ستم کاره چه ...99شمارهٔ ۱۳۸: بی بند کجا پای دل من بگذارد 100شمارهٔ ۱۳۹: بستیم لب از شکوه ی پیمان گسلی چند 101شمارهٔ ۱۴۰: هیچگه با من محنت زده بیداد نکرد 102شمارهٔ ۱۴۱: لب لعلت چو میل باده کند 103شمارهٔ ۱۴۲: از من به حذر یار هوسناک نباشد 104شمارهٔ ۱۴۳: هر جا که غمی بر دل غمگین من آمد 105شمارهٔ ۱۴۴: خواهم که کسم با خبر از راز نباشد 106شمارهٔ ۱۴۵: دل بود چو دور از در خویشم به جفا ...107شمارهٔ ۱۴۶: یکی است بیتو گرم زهر در گلو ریزند 108شمارهٔ ۱۴۷: ز روی پردگی ما چو پرده بر گیرند 109شمارهٔ ۱۴۸: دل کز اینگونه ز هجران تو خون خواه ...110شمارهٔ ۱۴۹: ما و رقیب را دل نا شاد و شاد داد 111شمارهٔ ۱۵۰: اگر زین پیش بردستم دلی بود 112شمارهٔ ۱۵۱: مرغ دل با زلف او آرام نتواست کرد 113شمارهٔ ۱۵۲: مرا مشکل گشا تا دل نباشد 114شمارهٔ ۱۵۳: سوی این زهد فروشان بگذر باری چند 115شمارهٔ ۱۵۴: بلای دل کز آن بالا بصد غم مبتلا ب ...116شمارهٔ ۱۵۵: ز آب چشم ماست کز دنبال محمل میرود ...117شمارهٔ ۱۵۶: نتوان شنید وصف رخش را و جان نداد 118شمارهٔ ۱۵۷: دانی چه بود عمر گران مایه دمی چند 119شمارهٔ ۱۵۸: اسیر زلف تو فارغ ز هر گزند شود 120شمارهٔ ۱۵۹: عنان او چو گرفتم دل از فغان افتاد 121شمارهٔ ۱۶۰: اسرار عاشقی ز دلی آشکار شد 122شمارهٔ ۱۶۱: این نه خط است که آرایش حسن تو فزو ...123شمارهٔ ۱۶۲: زین الم در دم مرگم المی بیش نباشد 124شمارهٔ ۱۶۳: خسروا صحن فلک ساحت میدان تو باد 125شمارهٔ ۱۶۴: نه من هر آن که ز ابنای انس جان دا ...126شمارهٔ ۱۶۵: بازم از وصلش به جسم ناتوان جان کی ...127شمارهٔ ۱۶۶: هر غم که جدا از دل غمگین من آمد 128شمارهٔ ۱۶۷: کی ز امتداد روز قیامت حذر کند 129شمارهٔ ۱۶۸: تو آن نئی که کسی از غمت هلاک شود 130شمارهٔ ۱۶۹: خواب راحت شد از آن دیده که سوی تو ...131شمارهٔ ۱۷۰: تا روان اشک من از دیده ی تر خواهد ...132شمارهٔ ۱۷۱: آسمان هر ستمی با من می خواره کند 133شمارهٔ ۱۷۲: اگر آگه ز خزان باد بهاری نشود 134شمارهٔ ۱۷۳: چندیست فلک را سر بیداد نباشد 135شمارهٔ ۱۷۴: روزی که از سبو به قدح باده خواستن ...136شمارهٔ ۱۷۵: آن روز که او را غم خونین کفنی بود 137شمارهٔ ۱۷۶: روی تو جان فزا لب تو دلفریب شد 138شمارهٔ ۱۷۷: دل بدرد عشق اگر چندی گرفتارت کند 139شمارهٔ ۱۷۸: گلی کز آتش غیرت گلاب می سازد 140شمارهٔ ۱۷۹: جز اینکه میل جفا و سر ستم دارد 141شمارهٔ ۱۸۰: مدعیان در پیم جمله کمین کرده اند 142شمارهٔ ۱۸۱: پیشتر کاین دل درون سینه ماوا کرده ...143شمارهٔ ۱۸۲: از دست تست باده بکامم چنان لذیذ 144شمارهٔ ۱۸۳: تنها منم نه از همه کس خاکسارتر 145شمارهٔ ۱۸۴: از بس گرفته خو بخیالت دل صبور 146شمارهٔ ۱۸۵: آورده ام بکف باز زلف نگار دیگر 147شمارهٔ ۱۸۶: کشیم بارز کویت به سوی یار دگر 148شمارهٔ ۱۸۷: بر آن سرم که دهم دل به دلنواز دگر 149شمارهٔ ۱۸۸: دلش از عشق خون به سینه نگر 150شمارهٔ ۱۸۹: مردیم و دل ز دست غمش در فغان هنوز 151شمارهٔ ۱۹۰: از عاشقی نگشته دلت مهربان هنوز 152شمارهٔ ۱۹۱: جدا کرد از منت بخت بد امروز 153شمارهٔ ۱۹۲: صباح عید صیام است ساقیا برخیز 154شمارهٔ ۱۹۳: سوی قد سرو و رخ گل چون نگرد کس 155شمارهٔ ۱۹۴: ز دوری تو نمردم همین گناهم بس 156شمارهٔ ۱۹۵: ذوقی مبادش از غم صیاد در قفس 157شمارهٔ ۱۹۶: هر که دید آن گل عارض مژه ی خون با ...158شمارهٔ ۱۹۷: تا پیر می فروش چه آمد سعادتش 159شمارهٔ ۱۹۸: آنکه می گشت سکندر به جهان در طلبش 160شمارهٔ ۱۹۹: چو پرده بر فتد از روی مهر آسایش 161شمارهٔ ۲۰۰: به راهی می کشد عشقم که پیدا نیست ...162شمارهٔ ۲۰۱: خوشا آن روزگار خوش که با من بود ی ...163شمارهٔ ۲۰۲: نه از پیوند هر آلوده دامانی بود ب ...164شمارهٔ ۲۰۳: اگر ز آمیزش اغیار نبود یار من عار ...165شمارهٔ ۲۰۴: گر خواهی ای صبا خبری خوش رسانیش 166شمارهٔ ۲۰۵: نه همین ز شرم در بر نکشیده ام هنو ...167شمارهٔ ۲۰۶: به ناکامی دهم جان چون ببینم روی گ ...168شمارهٔ ۲۰۷: ز چشم غیر پوشیدم جمالش 169شمارهٔ ۲۰۸: بس آنجا رفته بر خاک آرزویش 170شمارهٔ ۲۰۹: اگر با غیر خواهم سر گرانش 171شمارهٔ ۲۱۰: روزی که یکی شیفته آمد به کمندش 172شمارهٔ ۲۱۱: تا نئی از قید جان و تن خلاص 173شمارهٔ ۲۱۲: رود ز جانم اگر بنگرم بر آن عارض 174شمارهٔ ۲۱۳: بهر بر چیدن چو چیدند این بساط 175شمارهٔ ۲۱۴: بلبل به چمن چنان کند حظ 176شمارهٔ ۲۱۵: چون تو می خواهیم از خود به نگاهی ...177شمارهٔ ۲۱۶: یار رقیب شد به فسون یار من دریغ 178شمارهٔ ۲۱۷: ز اطراف گلستان تو روئیده خار حیف 179شمارهٔ ۲۱۸: بار در بزم وصال تو شب تار فراق 180شمارهٔ ۲۱۹: خواهد هزار زنده ز غیرت شود هلاک 181شمارهٔ ۲۲۰: زان گونه در فراق تو نومیدم از وصا ...182شمارهٔ ۲۲۱: خطت دمید و آمدی ای غمگسار دل 183شمارهٔ ۲۲۲: هر عهد به هر کسی که بستم 184شمارهٔ ۲۲۳: ایمن نباشد عاشقی در کویت از تیغ س ...185شمارهٔ ۲۲۴: از تغافل یا تو را با خویش مایل می ...186شمارهٔ ۲۲۵: گرز آن که فغانی ز دل زار برآرم 187شمارهٔ ۲۲۶: چنان در بزم غیر امشب غمین از وصل ...188شمارهٔ ۲۲۷: آمد ز درو داد به کف جام شرابم 189شمارهٔ ۲۲۸: در عشق چو باید که به ناچار بمیرم 190شمارهٔ ۲۲۹: دل صید کمند تست جان هم 191شمارهٔ ۲۳۰: خواهم اگر به کوی تو خاکی به سر کن ...192شمارهٔ ۲۳۱: بر سر نازش در آن کو با رقیبان نیس ...193شمارهٔ ۲۳۲: چو باشد آن لب میگون شراب ارغوانی ...194شمارهٔ ۲۳۳: این چه دام است ندانم که در آن افت ...195شمارهٔ ۲۳۴: خوش آنکه ره عیش به اغیار گرفتیم 196شمارهٔ ۲۳۵: به کوی می فروش افتاد راهم 197شمارهٔ ۲۳۶: چون شادی بی غم به جهان یاد ندارم 198شمارهٔ ۲۳۷: از غم عشقی کز آن آتش به جان انداخ ...199شمارهٔ ۲۳۸: روز جزا چون ادعای جان ناقابل کنم 200شمارهٔ ۲۳۹: چه غم گر در بهاری بوسه ی او نقد ج ...201شمارهٔ ۲۴۰: دل که پیش دوست گوید خون شدم 202شمارهٔ ۲۴۱: به خاک پاکم کنید چندی فغان و غوغا ...203شمارهٔ ۲۴۲: در هجر تو پروای دل زار ندارم 204شمارهٔ ۲۴۳: پیش از این باری اگر در بزم یاری د ...205شمارهٔ ۲۴۴: کجا اندیشه از چشم بد ایام میکردم؟206شمارهٔ ۲۴۵: چه غم که ریخته شد بال و پر ز سنگ ...207شمارهٔ ۲۴۶: نیم جانی بود تا جا بود در میخانه ...208شمارهٔ ۲۴۷: کی شکایت از دل بی رحم دلبر داشتم؟209شمارهٔ ۲۴۸: گله تا حشر اگر زیار کنم 210شمارهٔ ۲۴۹: مپندار نا شادی یار دارم 211شمارهٔ ۲۵۰: باز بر درگهت ای مایه ی ناز آمده ا ...212شمارهٔ ۲۵۱: هرگز نیافت کس اثری در ترانه ام 213شمارهٔ ۲۵۲: گر چه در باغ سر کوی تو ای گل خارم 214شمارهٔ ۲۵۳: گفتم از وصلش علاج درد روزافزون کن ...215شمارهٔ ۲۵۴: عمری امید وفا و مهر از آن دل داشت ...216شمارهٔ ۲۵۵: به زیر تیغ از بس جان خود قابل نمی ...217شمارهٔ ۲۵۶: چو فکر کوتهی عمر ای پسر کردم 218شمارهٔ ۲۵۷: پیغام تو را گر همه دل بود بریدم 219شمارهٔ ۲۵۸: چون نیست بدل قوت فریاد گرفتم 220شمارهٔ ۲۵۹: کشم ار جور ازو باز وفا می خواهم 221شمارهٔ ۲۶۰: جز خانه ی دل منزل جانانه ندانم 222شمارهٔ ۲۶۱: چه غم گر در برش مهر خموشی بر دهن ...223شمارهٔ ۲۶۲: با خیالت به مراد دل خود در سخنم 224شمارهٔ ۲۶۳: تا برده سیه کاری زلف تو زراهم 225شمارهٔ ۲۶۴: گر قصه ای از زلف چو چوگان تو آرم 226شمارهٔ ۲۶۵: به روی غیر چو نگذاریم که در بندم 227شمارهٔ ۲۶۶: در خیال تو به افتاده است دل از با ...228شمارهٔ ۲۶۷: پنهان ز مدعی به کناری گرفته ایم 229شمارهٔ ۲۶۸: امید مهر به هر کس که بود جز تو گس ...230شمارهٔ ۲۶۹: دل شد از دست و به راه طلبش آنچه د ...231شمارهٔ ۲۷۰: از دست دادخواه اگر این است آه من 232شمارهٔ ۲۷۱: کاش اکنون که به کوی تو بود منزل م ...233شمارهٔ ۲۷۲: چندید عتاب و ناز نخواهد هلاک من 234شمارهٔ ۲۷۳: رخ یاران دو زلف تیره پوشیدند از ی ...235شمارهٔ ۲۷۴: نرسد تیر تو بر پیکر من 236شمارهٔ ۲۷۵: گل گلزار گر از آب وگل آید بیرون 237شمارهٔ ۲۷۶: آه که آخر نماند ای بت دمساز من 238شمارهٔ ۲۷۷: با جفا جوی او مشکل شود دمساز من 239شمارهٔ ۲۷۸: مدعی را کرد یار خویشتن 240شمارهٔ ۲۷۹: همین تا از نگاهی بی قرارم میتوان ...241شمارهٔ ۲۸۰: به زلف او همه دلهای دل فگاران بین 242شمارهٔ ۲۸۱: ز خاک کویش ای دل گاهگاهی دیده روش ...243شمارهٔ ۲۸۲: کس نگفت ای دل به این لیلی و شان ن ...244شمارهٔ ۲۸۳: چند خونش رود از دیده ی نمناک برون ...245شمارهٔ ۲۸۴: بندد دل ار چنین خم مشکین کمند او 246شمارهٔ ۲۸۵: از اشک عاشقان که نماید به کوی تو 247شمارهٔ ۲۸۶: مقصود دو مدعای من آمد جفای تو 248شمارهٔ ۲۸۷: غافل است آن که از دلم دل او 249شمارهٔ ۲۸۸: هر که کند منع من از روی تو 250شمارهٔ ۲۸۹: شبهای هجر خواب به چشم پر آب کو؟251شمارهٔ ۲۹۰: گفتم: به دل شکیب تو حسرت نصیب کو؟252شمارهٔ ۲۹۱: در دام صیاد ای فلک یا ذوق فریادم ...253شمارهٔ ۲۹۲: کردی به اشتباه کسی سوی من نگاه 254شمارهٔ ۲۹۳: دردا که وفا در این زمانه 255شمارهٔ ۲۹۴: به بند زلف آن دلبر دلم همراه جان ...256شمارهٔ ۲۹۵: یاری از یار من و چرخ ستمکار مخواه 257شمارهٔ ۲۹۶: نمیدانم کسی در کوی او دارد گذریان ...258شمارهٔ ۲۹۷: ز آن روی جان بخش ز آن قد دلخواه 259شمارهٔ ۲۹۸: از او به یاری بختم امید غمخواری 260شمارهٔ ۲۹۹: غم عشق تو را دلهای ویران خانه بای ...261شمارهٔ ۳۰۰: ای صاف تر ترا ز هر آئینه سینه ای 262شمارهٔ ۳۰۱: آن کز دل خود ندیده باشی 263شمارهٔ ۳۰۲: با رقیب ای سست پیمان نرد الفت باخ ...264شمارهٔ ۳۰۳: یار من یار کسی گشته و دلدار کسی 265شمارهٔ ۳۰۴: کس ای نا مهربان یاران جانی 266شمارهٔ ۳۰۵: که گفت مشک سیه را قرین ماه کنی؟267شمارهٔ ۳۰۶: هر ساعت الفتی است تو را با جماعتی 268شمارهٔ ۳۰۷: خضر آب زندگی خواست من وصل یار جان ...269شمارهٔ ۳۰۸: مکن تکیه زنهار تا میتوانی 270شمارهٔ ۳۰۹: جاودان داریم در ساغر شراب زندگی 271شمارهٔ ۳۱۰: از جور او مگر شب هجران شکایتی 272شمارهٔ ۳۱۱: سپید گشت دو چشمم در انتظار نگاهی 273شمارهٔ ۳۱۲: یک ره به چشمم آن پری ناید به صد ا ...274شمارهٔ ۳۱۳: خطش مشک تری لعلش نباتی 275شمارهٔ ۳۱۴: ای در درون سینه زمهرت دفینه ای 276شمارهٔ ۳۱۵: ز ناتوانی پیری اگر بجان آئی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ