سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳: تا سازم آشنایت نا آشنا نگارا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا سازم آشنایت نا آشنا نگارا بیگانه کردم از خویش یاران آشنا را با آنکه جز صبا نیست پیکی ز من به کویش خواهم که ره نباشد در کوی او صبا را چون من کسی گذارد سر بر خط غلامیش بیرون چرا نهد کس از حد خویش پارا؟ از نو چه خواهد آرد کس را به دام عشقش با عاشقان دیرین کمتر کند جفا را با جور آن جفاجو چندان نکرده ام خو کآرم به خاطر از او اندیشه ی وفا را دردم بلای هجران درمان وصال جانان دردا که نیست درمان این درد بی دوارا گفتم که: گویم امشب تنها به او غم دل بی مدعی نیاید چون یافت مدعا را از رخ به خلق بنمود آثار صنع معبود وز خویش کرد خوشنود هم خلق و هم خدا را اکنون (سحاب) کآنجاره یافتند اغیار شادم از این که ره نیست در کوی دوست ما را سحاب اصفهانی