کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ننالد دل که ترسد بشنود هر کس فغانش را
    زتاثیر فغان آگه شود دراز نهانش را
    به جستجوی دل در کوی آن دلبر بدان مانم
    که مرغی در گلستان گم کند هم آشیانش را
    به هر بیگانه گردید آشنا آن کس که من اول
    به حرف آشنایی آشنا کردم زبانش را
    به هر بیگانه گردید آشنا آن کس که من اول
    به حرف آشنایی آشنا کردم زبانش را
    بت نامهربانم وقتی آگه گردد از حالم
    که بیند مهربان با غیر یار مهربانش را
    روان چون سوی بزم غیر بینم خوشخرامی را
    کز آب دیده دارد تربیت سرو روانش را
    تمام عمر از آن نا آشنا گر بی خبر مانم
    از آن بهتر که از بیگانگان پرسم نشانش را
    فزود از سبزه ی خط حسن روی او گلستان بین
    که هم باشد بهار تازه ای فصل خزانش را
    دهد گر خضر باید لذت دیدار جان بخشش
    به عیش گاه گاه ما حیات جاودانش را
    (سحاب) از پاسبانش این ترحم بس بود ما را
    که بگذارد گهی بوسیم خاک آستانش را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha