ناصح از بیماری عشق از چه بیم آری مرا
خوشتر از صحت بود این گونه بیماری مرا
تا در این بیماریم از بی پرستاری چه باک
میکند بیماری از شفقت پرستاری مرا
تا گرفتارم بعشق آزادم از کون و مکان
کرده آزاد از دو عالم این گرفتاری مرا
گرچه خوارم لیک با آن گل قرینم روز و شب
عزتی هرگز نباشد به از این خواری مرا
من خود ار خواهم برای اوست نی از بهر خود
گفتمت این تاز خودخواهان مپنداری مرا
ای فلک من نیستم آن کز تو بینم نیک و بد
دست بگشا گر که بتوانی بیازاری مرا
میکنم از همت خود چرخ را یاری صغیر
گر کند لطف علی مرتضی یاری مرا