کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در گردنش آویخته گیسوی بلندش
    یا گردن خورشید درآمد بکمندش
    رخ آتش و آن خال سیاه است سپندش
    تا آنکه حسودان نرسانند گزندش
    شکرستان لبش رسته خط از مشک
    یا ریخته آن قند دهان مور بقندش
    دارم عجب ای دل که بدین کوتهی بخت
    خواهی ببری راه به بالای بلندش
    بر کشتهٔ من گر ز وفا اسب بتازد
    بر دیده خود جای دهم سم سمندش
    نی از دل من یافته تعلیم که باشد
    این گونه به فریاد و فغان بند به بندش
    بر کف سر و جان راز پی هدیه گرفتم
    یارب سببی تا فتد این هدیه پسندش
    میخواست کند صید صغیر آهوی چشمش
    زلف سیهش دید و خود افتاد به بندش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha