کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    داد از دست تو کاینسان دلربائی میکنی
    چوندل از کف میربائی بیوفائی میکنی
    کی کند بیگانه با بیگانه در بیگانگی
    آنچه با هر آشنا در آشنائی میکنی
    هر چه من از درد عشقت میشوم کاهیده تر
    حسن خود را دمبدم رونق فزائی میکنی
    در نمی آید بچشمم جز تو هر سو بنگرم
    بسکه هر جا پیش چشمم خودنمائی میکنی
    شدمس رخساره‌ام در بوته عشق تو زر
    مرحبا ای عشق در من کیمیائی میکنی
    شانه را بر گو مبادت خالی از کف زلف یار
    خوش ز کار عاشقان مشکل گشائی میکنی
    عمر بگذشت ونبردم ره بدان قد بلند
    تا بکی ای بخت کوته نارسائی میکنی
    ناله ات ای نی بسی با نالهٔ من آشناست
    همچو من گویا تو هم شرح جدائی میکنی
    هر درستی را چو میباشد شکستی در قفا
    ای شکسته چند فکر مومیائی میکنی
    خانهٔ شه یافتی دلرا مگر کاینسان صغیر
    بر در این آستان دایم گدایی میکنی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha