صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۰۴: داد از دست تو کاینسان دلربائی میکنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
داد از دست تو کاینسان دلربائی میکنی چوندل از کف میربائی بیوفائی میکنی کی کند بیگانه با بیگانه در بیگانگی آنچه با هر آشنا در آشنائی میکنی هر چه من از درد عشقت میشوم کاهیده تر حسن خود را دمبدم رونق فزائی میکنی در نمی آید بچشمم جز تو هر سو بنگرم بسکه هر جا پیش چشمم خودنمائی میکنی شدمس رخساره ام در بوته عشق تو زر مرحبا ای عشق در من کیمیائی میکنی شانه را بر گو مبادت خالی از کف زلف یار خوش ز کار عاشقان مشکل گشائی میکنی عمر بگذشت ونبردم ره بدان قد بلند تا بکی ای بخت کوته نارسائی میکنی ناله ات ای نی بسی با نالهٔ من آشناست همچو من گویا تو هم شرح جدائی میکنی هر درستی را چو میباشد شکستی در قفا ای شکسته چند فکر مومیائی میکنی خانهٔ شه یافتی دلرا مگر کاینسان صغیر بر در این آستان دایم گدایی میکنی صغیر اصفهانی