بگو به آنکه موفق بحسن تدبیر است
بخود مناز که این هم بحکم تقدیر است
بلی اگر نه به تقدیر بسته سیرام ور
بگو که چیست ز تدبیرها عنان گیر است
بس اتفاق فتد اینکه با تمام قوا
فلان امیر جهان را به فکر تسخیر است
هنوز تیر مرادش نرفته سوی هدف
که از کمان فلک خود نشانهٔ تیر است
بسا شده است که شه خفته شب بروی سریر
علی الصباح بزندان و زیر زنجیر است
به پیل پشه و بر شیر مور چیره شود
در این بیان سخن افزون ز حد تقدیر است
اگر ارادهٔ خالق نباشد اندر کار
بگو اراده مخلوق را چه تأثیر است
به غیر بندگی حق که نیمه مختاریست
بدست بنده کدام اختیار و تدبیر است
خدا مصور و مخلوق عالمی تصویر
صغیر مات مصور ز حسن تصویر است