کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر کس نه بعشق از سر اخلاص قدم زد
    از پای درافتاد و بسر دست ندم زد
    آن یار عرب زادهٔ مابین که دو ترکش
    یغمای عرب کرد و شبیخون بعجم زد
    خون دل عشاق ز مژگان سیه ریخت
    آندم که میان دو سیه چشم بهم زد
    کردم ز طبیبی طلب داروی غم گفت
    بایست که از تیشهٔ می‌ریشه غم زد
    در مذهب رندان بتر از کفر دورنگیست
    بایست که دم یا ز صمد یا ز صنم زد
    از خوان فلک دست فرو شوی دلا چند
    بتوان چو مگس دست بسر بهر شکم زد
    چون جوز مرا مغز سر از کاسه برون شد
    از بسکه فلک بر سر من سنگ ستم زد
    خاموش صغیرا که بد اندرید حکمت
    آن خام که بر صفحه تقدیر رقم زد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha