کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل ز قید غمت ایدوست رها نتوان کرد
    هست دردی غم عشقت که دوا نتوان کرد
    میتوان دین و دل و عقل ز کف داد ولی
    رشتهٔ زلف تو از دست رها نتوان کرد
    تا دل جام نشد خون به لبانت نرسید
    از تو بیخون جگر کام روا نتوان کرد
    از فلک راستی و از دل من صبر و قرار
    وز نکویان طمع مهر و وفا نتوان کرد
    به ره کعبه ز پا رو به ره عشق ز سر
    زان که طی مرحلهٔ عشق بپا نتوان کرد
    در حقیقت چو ببینی دل و دلدار یکیست
    آری از یکدیگر این هر دو جدا نتوان کرد
    این من و ما که تو بینی همه باشد ز فراق
    ورنه در وصل حدیث از من و ما نتوان کرد
    منعم از می‌مکن ای شیخ که با پیر مغان
    کرده‌ام عهدی و آن عهد خطا نتوان کرد
    اشگ مظلوم کند خانهٔ ظالم ویران
    در ره سیل بلی خانه بنا نتوان کرد
    ای چراغ‌ امل افروخته غافل ز اجل
    شمع روشن به ره باد صبا نتوان کرد
    در صفا سعی نما تا به مقامی برسی
    قرب حق درک جز از راه صفا نتوان کرد
    غم عالم همه گر قسمت ما گشت صغیر
    چه توان کرد که تغییر قضا نتوان کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha