کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نگارا جانم از هجر تو نالان تا بکی باشد
    چو گیسوی تو احوالم پریشان تابکی باشد
    بیاد طره همچون شب و رخسار چون روزت
    شب و روزم بپیش دیده یکسان تا بکی باشد
    بزن بر خرمنم یکباره آتش همچو پروانه
    چو شمعم جان بناکامی گدازان تا بکی باشد
    پی چاه زنخدان و سر زلف چو زنجیرت
    دلم چونیوسف اندر چاه و زندان تا بکی باشد
    بکن دست رقیب از لعل کوتاه ایپری پیکر
    بدست اهرمن مهر سلیمان تا بکی باشد
    درآ از پرده ای مه تا فتد خورشید از گردون
    خود این بی پا و سر سرگرم جولان تا بکی باشد
    نمایان ساز رخ این شهسوار عرصه خوبی
    صغیر از اشتیاقت مات و حیران تا بکی باشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha