کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای جسم تو بگرفته ز جان باج لطافت
    جان را همه آسیبی و دل را همه آفت
    جان را بود آن لطف که در جسم کند جای
    تو جای بجان کرده ای از فرط لطافت
    پرداختم از غیر تو دل بهر تو آری
    رو بند کسان خانه به هنگام ضیافت
    تا خود چه شود کار من و ساقی و مطرب
    کاندل به لطافت برد و این بظرافت
    گر همرهی خضر دهد دست توان کرد
    یک چشم زدن طی دو صد ساله مسافت
    چون گوی فکن در قدم پیر مغان سر
    تا آنکه ز میدان ببری گوی شرافت
    گردید صغیر از دل و جان بندهٔ شاهی
    کز‌ امر حقش داد نبی‌ام ر خلافت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha