کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یکی شاه بود اسطلیناس نام
    زگنج و زدانش رسیده به کام
    به شهری که خوانی همی قسطنات
    یکی دیر پا کرده پیش فرات
    از آن زرّ و گوهر که او برد کار
    بدان دیر، تا کس نداند شمار
    ستونی دگر شاه فرمانروا
    برآورد سیصد گز اندر هوا
    سرش چارسو همچو خوان از رخام
    در او ساخته گور آن نیکنام
    نهاده در او اسطلیناس شاه
    بدان تا هوا دارد او را نگاه
    طلسمی بکرده ز بالای گور
    ز زرّ گرامی ستام و ستور
    یکی دست او را عنان است بهر
    دگر دست برداشته سوی شهر
    بدان سام که مردم بخواند همی
    کس او را جز از شه نداند همی
    هر آن کس که دیده ست و داند درست
    که گوینده زین بس درستی نجست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha