کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز گفتار او کوش شد تنگدل
    بزد اسب و برگشت خوار و خجل
    چو بهری از آن بیشه ببرید راه
    پُر اندیشه شد مغزِ سرگشته راه
    گر آباد جایی ست، این مرد پیر
    نگوید همی این سخن خیره خیر
    همانا که دیر است تا ایدر است
    هم از بهر کاری به رنج اندر است
    همی داند او راه آباد جای
    نباشد همی مرمرا رهنمای
    اگر من از او بازگردم چنین
    زیانی نباشد مر او را از این
    نباید که این خانه بار دگر
    نیابم، نیارم من این ره به در
    گر من در این بیشه گردم هلاک
    چنین مرد را از هلاکم چه باک
    از ایدر گذشتن مرا روی نیست
    که در بیشه بیش از تگاپوی نیست
    بکوشم به هر چاره تا مرد پیر
    مگر باشد از بد مرا دستگیر
    بگشت از ره و بر در کاخ شد
    چو با پیر فرزانه گستاخ شد
    چو آواز دادش، برآمد به بام
    بدو گفت ای تیره دل مرد خام
    چو بودت، چرا بازگشتی ز راه
    نیابی همانا همی تخت و گاه
    بدو گفت کای مرد پاکیزه رای
    یکی مردمی کن مرا ره نمای
    چه باشد مرا گر تو یاری دهی
    وز این بیشه ام رستگاری دهی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha