کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    وزآن جایگه کوش ره برنوشت
    یکی گِرد آن پادشاهی بگشت
    به شهر ظرش چون به دریا رسید
    پس آباد و خرّم یکی شهر دید
    در او گنبدی ساخت هشتاد گز
    همه سنگ خاره نه چوب و نه گز
    بُتی ساخت بلّور بر چهر خویش
    نهاد اندر آن گنبد از مهر خویش
    ز بلّور، قندیل کردش یکی
    به نیرنگ روغنش داد اندکی
    چو از سقف گنبد درآویختند
    بدو روغن زیت برریختند
    یکی آتش اندر زمین برفروخت
    بکردار شمع فروزان بسوخت
    چو رفتی به برج حمل آفتاب
    برافروختی ناگهان گاه خواب
    چنین تا جهان پر ز گلشن شدی
    ز خورشید خرچنگ روشن شدی
    سکندر بدان بت رسید و شکست
    نکرد، این شگفتی، به قندیل دست
    بجای است قندیل و گنبد هنوز
    زیانش ندارد خزان و تموز

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha