کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به آسانی ایدر سرش گشت مست
    به بیداد و بیهوده بگشاد دست
    یکی دختری داشت کز آفتاب
    فزون تافتی روی او از نقاب
    از آن دختر نامور زاده بود
    که شاه خلایق بدو داده بود
    گل اندام و گلشکر و مشکبوی
    سمن پیکر و سرکش و تند خوی
    دل کوش از آن چهره شد ناشکیب
    همی داد هرگونه او را فریب
    به مستی مر او را شبی پیش خواند
    بر او خوبچهر آستین برفشاند
    زن پاکدامن نشد پیش اوی
    دژم شد ز دختر دل ریش اوی
    به مستی سرش پست ببرید و گفت
    چو ما را نه ای، خاک بادات جفت
    ز بیهوش مغزش چو می دور شد
    ز کردار بیهوده رنجور شد
    خروشید و زاری نمود او بسی
    نیارست گفت این سخن با کسی
    بُتی ساخت برچهر او هر کسی
    بر این سالیان برنیامد بسی
    که شد خاور و اندلس بت پرست
    ز وارونه کردار آن دیو مست
    چنین تا به هنگام کاووس شاه
    همی راند شاهی، همی داشت گاه
    زمانه چنان داد او را درنگ
    نهاده جهانی ورا زیر چنگ
    بپذرفته فرمان او مرد و زن
    نه دانسته دستور و نه رایزن
    نه اندر جهان کس که او را که زاد
    نه آن کز که دارد سرشت و نهاد
    نه روزی تبی بر تنش باز خَورد
    نه اندام او یافت یک روز درد
    نه موی سرش بود باری سفید
    گرفته گریبانش آز و امید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha