کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    وز آن روی چون سلم برگشت، رفت
    سوی پهلوان شد همان گاه تفت
    ورا دید پژمرده و ناتوان
    ز بس خون که از زخم او شد روان
    سخن گفتنی نرم و رخساره زرد
    پُر از درد دل، لب پر از بادِ سرد
    بیاورد سلم از بزرگان روم
    تنی چند از ایران و هر مرز و بوم
    بزرگان دانا و خسرو پرست
    به درمان آن زخم بردند دست
    بدو سلم گفت ای جهان پهلوان
    میندیش و خیره مگردان روان
    که از این درد یزدانت آسان کند
    دل دشمنانت هراسان کند
    که ما باز داریم از این رزم دست
    یکی تا تو بر زین توانی نشست
    که بی تو نَه خوب آید آوردگاه
    نه کوس و درفش و نه جنگی سپاه
    بدو گفت قارن که ای شهریار
    زبان را بدین گفته رنجه مدار
    به من گر جهان بر سر آید رواست
    نه چرخ روان زیر فرمان ماست
    یکی کرد گیرم از ایرانیان
    جهان را چه سود از من و چه زیان
    تو و شاه باید که باشید شاد
    مرا نیز در بزم دارید یاد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha