کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز دریا چو بر خشک شد شهریار
    سراسر سپه دید دریا کنار
    دو فرزند طیهور با آن سپاه
    پیاده شد و آفرین با سپاه
    گرفتند مر یکدگر را کنار
    نشستند بر باره ی راهوار
    چو شه را ز دربند بگذاشتند
    ز شادی همه نعره برداشتند
    به یک روز بر سر کشیدند راه
    ز دشواری راه و سنگ سیاه
    بدان باژبان چیز بسیار داد
    درم داد و دیبا و دینار داد
    چو ره بر سر آورد رنجور شاه
    پدید آمد از دور طیهور شاه
    رسیدند نزدیک یکدیگران
    پیاده شدند از کران تا کران
    بپرسید طیهور از آتبین
    لب شاه طیهور پر آفرین
    همی گفت فرخنده این روزگار
    که دیدیم روی تو ای شهریار
    سوی خان خویش آمدی شادمان
    به کام تو بادا دل بدگمان
    بدو آتبین گفت کای نیکنام
    دلم شد به دیدار تو شادکام
    ز یزدان همه ساله این خواستم
    که اکنون بدو دل بیاراستم
    برفتند از آن جایگه چند روز
    همه راه پر لاله ی دلفروز
    به هر منزلی ساخته خوردنی
    ز پوشیدنی هم ز گستردنی
    همه راه رامشگر و رود و می
    ز بهر جهانجوی فرخنده پی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha