کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو آمد بر کوش و نامه بداد
    یکایک بر او ترجمان کرد یاد
    برآشفت سخت و پسایید دست
    پس آن نامه بر نامه ی خویش بست
    هیونی برافگند نزدیک شاه
    به نامه درون گفت کای پیشگاه
    قراطوس گردن بپیچد همی
    کنون رزم ما را بسیچد همی
    چو آن نامه کردم به نزدیک شاه
    ز دریا گذر خواست کردن سپاه
    ازآن پس رسانم به شاه آگهی
    اگر رنج بینم، اگر فرّهی
    هیون رفت و او رفتن آغاز کرد
    به دریا گذشتن بسی ساز کرد
    نپنداشت هرگز قراطوس شاه
    که او بگذراند به دریا سپاه
    از این داستان هیچ با کش نبود
    نه بر چشم او کوش چیزی نمود
    به دو مه چهل پاره کشتی بساخت
    به دریا بسی بادبان برفراخت
    ز بازارگانان بسی ساخت نیز
    بخواست و به مردم بینباشت چیز
    نخستین گذر کرد با سی هزار
    از ایران، وز چین گزیده سوار
    پس از پس فرستاد کشتی سپاه
    گذر کرد یکسر به نزدیک شاه
    سراپرده برزد برآن پهن دشت
    که دیده ز دیدار او خیره گشت
    لب آب پیوسته بادامنش
    سپاه اندر آمد به پیرامنش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha