کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو بنهاد پاسخ در آن پیشگاه
    نگه کرد و برخواند دستور شاه
    فریدون همه جُستنی باز جُست
    یکایک بگفت آنچه دید او درست
    از آن افسر و تخت زرّین اوی
    وزآن بارگاه به آیین اوی
    وزآن استواری آن جایگاه
    وزآن کشور و ساز و چندان سپاه
    فریدون فروماند از این گفت و گوی
    سوی قارن پهلوان کرد روی
    بدو گفت رو بازخوان آن سپاه
    که با کوش رفتند از این بارگاه
    شکیب از دل پهلوان دور شد
    چو شاه جهاندار رنجور شد
    چو ایشان بیایند لشکر کشم
    مر آن دیو را جان ز تن برکشم
    چو من خشت پولاد لرزان کنم
    بدان دیو چهره بتر ز آن کنم
    که کردم به چین اندر آورد و کین
    که از پُشت اسبش زدم بر زمین
    همی بود دیر اندر اندیشه شاه
    وزآن پس بدو گفت کای نیکخواه
    همان دان که در کشور باختر
    زمین و درختش نیاورد بر
    مرآن مرز گیریم بیران هنوز
    گذرگاه ببران و شیران هنوز
    چو خود شاه دیگر ز فرمانبری
    بکردند و خوار آید این داوری
    ولیکن ازاو باز خواهم سپاه
    مگر لختی آزرم دارم نگاه

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha