کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    وزآن پس بزد نای رویین به دشت
    ز مغرب سوی اندلس بازگشت
    یکی گردِ کشور برآمد نخست
    ز بیداد کشور سراسر بشست
    سه شهر دگر کرد از آن سنگ خار
    که نتوان گشادن به مردان کار
    یکی را از آن طلطمه نام کرد
    بدان مرز یکچند آرام کرد
    دوم شهر ترجاله، شیرین، دگر
    همه راه بر آب دریا گذر
    بسی بر لب آب عنبر بیافت
    ز لشکر همه کس بجُستن شتافت
    چنان عنبرین بود کز بوی اوی
    همه ساله بودی دمان بوی اوی
    یکی جانور دید نیز اندر آب
    دو دیده فروزنده چون آفتاب
    تنومند چون گربه ی تیز چنگ
    همه موی بر پشت خورشید رنگ
    از آن موی، بافنده ی تیز ویر
    یکی جامه بافند همچون حریر
    به دریا گر انداختی سالیان
    برون آمدی باز خشک از میان
    نگشتی یکی تار از آن موی تر
    چنین جامه ای بود بازیب و فر
    به ده رنگ گشتی همی هر زمان
    ز دیدار او دل شدی شادمان
    کسی گر بجوید همانا هزار
    ز دینار سرمایه آید به کار
    به دریا از آن جانور هست نوز
    همان عنبر خوش خزان و تموز

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha