ایرانشاه
کوش نامه
بخش ۲۹۵ - گردیدن کوش به گردِ کشور
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وزآن پس بزد نای رویین به دشت ز مغرب سوی اندلس بازگشت یکی گردِ کشور برآمد نخست ز بیداد کشور سراسر بشست سه شهر دگر کرد از آن سنگ خار که نتوان گشادن به مردان کار یکی را از آن طلطمه نام کرد بدان مرز یکچند آرام کرد دوم شهر ترجاله، شیرین، دگر همه راه بر آب دریا گذر بسی بر لب آب عنبر بیافت ز لشکر همه کس بجُستن شتافت چنان عنبرین بود کز بوی اوی همه ساله بودی دمان بوی اوی یکی جانور دید نیز اندر آب دو دیده فروزنده چون آفتاب تنومند چون گربه ی تیز چنگ همه موی بر پشت خورشید رنگ از آن موی، بافنده ی تیز ویر یکی جامه بافند همچون حریر به دریا گر انداختی سالیان برون آمدی باز خشک از میان نگشتی یکی تار از آن موی تر چنین جامه ای بود بازیب و فر به ده رنگ گشتی همی هر زمان ز دیدار او دل شدی شادمان کسی گر بجوید همانا هزار ز دینار سرمایه آید به کار به دریا از آن جانور هست نوز همان عنبر خوش خزان و تموز ایرانشاه