کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    فرستاد از آن پس منادیگران
    بدان کشور اندر کران تا کران
    که از مردم باختر هر که راه
    بجوید، بیاید به درگاه شاه
    چو آواز برشد به درگاه و کوی
    یکایک به درگاه کردند روی
    کشاورز و دهقان همان پیشه ور
    سوی کاخ کردند همی سربسر
    همی دادشان هرچه بایست شاه
    چنانچون بود در خور دستگاه
    کشاورز، گاو و خر و گوسفند
    همی بودشان جان و دل بهره مند
    به دهقان خراجش یله کرد نیز
    که از وی سه ساله نخواهند چیز
    همان پیشه ور را زر و سیم داد
    بدان شهرهاشان گسی کرد شاه
    ز دریا گذر کرد از آن سوی باز
    بیامد، بدید آن همه گنج و ساز
    به شهری ز مغرب اریله به نام
    فرود آمد آن خسرو شادکام
    از آن خواسته هرچه بُد نامدار
    ز بهر فریدون همه کرد بار
    چنانچون شنیدم نگویم فزون
    پر از بار شد ده هزاران هیون
    همه مایه ور جامه و سیم و زر
    همه مشک ناب و همه عود تر
    همه تخت با افسر و گوشوار
    همه گوهر اندر خور شهریار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha