کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو بگذشت از این گونه ده سال بیش
    دبیر شهنشاه پاکیزه کیش
    پیاده یکی مرد را از نهان
    فرستاد نزدیک شاه جهان
    که این بدگهر سر ز فرمان بتافت
    از آن پس که کام دل از تو بیافت
    ز گنج و ز لشکر سرش گشت مست
    ز کوه کلنگان که دارد نشست
    ز ضحاکیان هرکه آید برش
    همی برفرازد به گردون سرش
    فراز آمدستش هزاران هزار
    زره پوش و برگستوانور سوار
    شب و روز دارد همی ره نگاه
    که تا این سخن بر ندارم به شاه
    تنی چند با نامه بگرفت و کشت
    نهانی به شمشیر و زخم درشت
    گر این کار را درنیابید زود
    شود داستانی که نتوان شنود
    نه با دیر کردن کشد شور بخت
    دهد بی گمان شاه را کار سخت
    که او تاکنون شاه را در سخن
    همی داشت تا کار گردد کهن
    چو پوینده نزدیک خسرو رسید
    نهانی بگفت آنچه دید و شنید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha